غزل شمارهٔ ۲۴۹۱
جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری
برف تو بفسراندت گر تو تنور آذری
آنک نجوشد او به خود جوش تو را تبه کند
و آنک ندارد آذری ناید از او برادری
فربهیش به دست جو غره مشو به پشم او
آن سر و سبلتش مبین جان وی است لاغری
گر خوشی است این نوا برجه و گرم پیش آ
سر تو چنین چنین مکن مشنو سست و سرسری
غزل شمارهٔ ۲۴۹۰: ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثریغزل شمارهٔ ۲۴۹۲: هر بشری که صاف شد در دو جهان ورا دلی
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری
برف تو بفسراندت گر تو تنور آذری
هوش مصنوعی: برف را بر خود جمع نکن، زیرا اگر این کار را کنی، نَفَس تو، یعنی خودت، برف را از بین میبرد. اگر تو مانند تنور داغی باشی، برف زود ذوب میشود.
آنک نجوشد او به خود جوش تو را تبه کند
و آنک ندارد آذری ناید از او برادری
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند با تلاش خود به موفقیت برسد، در نهایت تو را نیز به ورطه نابودی میکشاند. و اگر کسی هیچ گونه پشتیبانی و منابعی ندارد، هیچ یاری و برادری از او نمیتوان انتظار داشت.
فربهیش به دست جو غره مشو به پشم او
آن سر و سبلتش مبین جان وی است لاغری
هوش مصنوعی: به ظاهر این فرد به خاطر موهای پشمالوش فربه و پرپشت به نظر میرسد، اما نباید فریب ظاهر او را بخوری. واقعیت این است که جان او لاغر و نحیف است و آنچه میبینی فقط یک پوشش ظاهری است.
گر خوشی است این نوا برجه و گرم پیش آ
سر تو چنین چنین مکن مشنو سست و سرسری
هوش مصنوعی: اگر این موسیقی خوشایند است، به جلو بیا و با شور و شوق شرکت کن. اما گوشسست و بیتوجه نباش و به سادگی از کنارش نگذرجان.

مولانا