گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۹۰

ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری
در سر مست من فکن جام شراب احمری
بحر کرم توی مرا از کف خود بده نوا
باغ ارم توی مها بر بر من بزن بری
ای به زمین ز آسمان آمده چون فرشته‌ای
وی ز خطاب اشربوا مغز مرا پیمبری
بزم درآ و می بده رسم بهار نو بنه
ای رخ تو چو گلشنی وی قد تو صنوبری
گرچه به بتکده دلم هر نفسی است صورتی
نیست و نباشد و نبد چون رخ تو مصوری
می چو دود بر این سرم بسکلد از تو لنگرم
چهره زرد چون زرم سرخ شود چو آذری
بحر کرم چه کم شود گر بخورند جرعه‌ای
فضل خدا چه کم شود گر برسد به کافری
این دل بی‌قرار را از قدحی قرار ده
وین صدف وجود را بخش صفای گوهری
یا برهان ز فکرتم یا برسان به فطرتم
یا بتراش نردبان باز کن از فلک دری

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری
در سر مست من فکن جام شراب احمری
هوش مصنوعی: ای ساقی، جان من را زنده کن و به خاطر خدا از کوثر، جامی پر از شراب خوش رنگ به من بده.
بحر کرم توی مرا از کف خود بده نوا
باغ ارم توی مها بر بر من بزن بری
هوش مصنوعی: ای دریای سخاوت تو، مرا کیفیتی از عطا و بخشش خود ببخش. ای باغ ارم تو، زیبا و سرسبز، بر من طوفانی از زیبایی و نعمت جاری کن.
ای به زمین ز آسمان آمده چون فرشته‌ای
وی ز خطاب اشربوا مغز مرا پیمبری
هوش مصنوعی: ای کسی که از آسمان به زمین آمده‌ای و مانند فرشته‌ای هستی، مرا به نوشیدن عشق و معرفت خود وادار کن.
بزم درآ و می بده رسم بهار نو بنه
ای رخ تو چو گلشنی وی قد تو صنوبری
هوش مصنوعی: به مهمانی بیا و جامی به دست بگیر، سنت بهار جدید را شروع کن. چهره‌ات مانند گل‌ها زیباست و قامتت مثل درختان بلند است.
گرچه به بتکده دلم هر نفسی است صورتی
نیست و نباشد و نبد چون رخ تو مصوری
هوش مصنوعی: هر چند که دلم هر لحظه به سمت بتکده می‌رود، اما هیچ زیبایی و شکلی در آنجا وجود ندارد و نخواهد داشت که مانند چهره‌ی تو زیبا باشد.
می چو دود بر این سرم بسکلد از تو لنگرم
چهره زرد چون زرم سرخ شود چو آذری
هوش مصنوعی: با نوشیدنی همچون دودی بر سرم برمی‌خیزد و من از تو ناتوانم، صورتم زرد است. اما همچنان درخشان و سرخ خواهد شد، مثل آتش.
بحر کرم چه کم شود گر بخورند جرعه‌ای
فضل خدا چه کم شود گر برسد به کافری
هوش مصنوعی: اگر کسی از دریای کرم و generosity بهره‌ای برده و جرعه‌ای از فضل خدا را بگیرد، آیا از آن دریا چیزی کم می‌شود؟ و اگر این نعمت به فردی بی‌اکتفایی برسد، آیا فضل خداوند کم خواهد شد؟
این دل بی‌قرار را از قدحی قرار ده
وین صدف وجود را بخش صفای گوهری
هوش مصنوعی: این دل ناآرام را با یک جام آرامش بده و این جسم خالی را با زیبایی و ارزش گوهری پر کن.
یا برهان ز فکرتم یا برسان به فطرتم
یا بتراش نردبان باز کن از فلک دری
هوش مصنوعی: یا با دلیلی که به فکر من می‌رسد، من را به حقیقت خود معرفی کن، یا راهی پیدا کن که از آسمان بالا بروم و به آنجا برسم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۹۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1400/01/01 19:04
بیگانه

این شعر فوق العاده زیباست...

1402/04/03 03:07
سفید

 

ای به زمین ز آسمان آمده چون فرشته‌ای...

 

1402/04/03 04:07
سفید

 

این دل بی‌قرار را از قدحی قرار ده...

 

+کاش با ساقی حسابم پاک می‌شد سال‌هاست

او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی...

 

1402/04/03 04:07
سفید

 

یا برهان ز فکرتم یا برسان به فطرتم

یا بتراش نردبان باز کن از فلک دری...

 

این بیت...