گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۸۹

گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری
تا نفروشی ای صنم کز مه و مهر خوشتری
ور دو هزار جان و دل بر در تو وطن کند
در مگشای ای صنم کز دل و جان تو برتری
آینه کیست تا تو را در دل خویش جا دهد
ای صنما به جان تو کاینه در بننگری
دست مده تو چرخ را تا که به پیش اسب او
غاشیه تو را کشد بر سر خود به چاکری
دولت سنگ پاره‌ای گرچه بیافت چاره‌ای
در تن خویش بنگرد بیند وصف گوهری
ای دل باز شکل من جانب دست عشق او
با پر عشق او بپر چند به پر خود پری
در پی شاه شمس دین تا تبریز می‌دوان
لشکر عشق با وی است رو که تو هم ز لشکری

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری
تا نفروشی ای صنم کز مه و مهر خوشتری
هوش مصنوعی: اگر یک بوسه کوچک از تو بگیرم، ارزشش به اندازه صد ماه و ستاره و سیاره است. پس ای محبوب، آن را نفروش، چرا که تو زیباتر از این ماه و ستاره‌ها هستی.
ور دو هزار جان و دل بر در تو وطن کند
در مگشای ای صنم کز دل و جان تو برتری
هوش مصنوعی: اگر دو هزار جان و دل هم در درگاه تو زندگی کنند، آن را نپذیر ای جانان؛ چون تو از دل و جان من بالاتر هستی.
آینه کیست تا تو را در دل خویش جا دهد
ای صنما به جان تو کاینه در بننگری
هوش مصنوعی: آینه کسی است که بتواند تو را در دلش نگه دارد. ای محبوب، اگر به جان تو نگاه کنی، می‌بینی که من در دلم تو را جای داده‌ام.
دست مده تو چرخ را تا که به پیش اسب او
غاشیه تو را کشد بر سر خود به چاکری
هوش مصنوعی: دستت را به چرخ زندگی نده، چون او تو را به دنبال خود می‌کشد و می‌خواهد تو را خدمتکار خود قرار دهد.
دولت سنگ پاره‌ای گرچه بیافت چاره‌ای
در تن خویش بنگرد بیند وصف گوهری
هوش مصنوعی: اگرچه سنگ پاره‌ای از بلندی بیفتد، در خود بنگرد و ببیند که چه چیزی از ارزش و زیبایی درون خود دارد.
ای دل باز شکل من جانب دست عشق او
با پر عشق او بپر چند به پر خود پری
هوش مصنوعی: ای دل، دوباره به یاد من بیاور که با عشق او و به خاطر عشق او، با پر عشق او پرواز کن و چندین بار به سمت او برو، به پر خودت هم تو را بال و پر بده.
در پی شاه شمس دین تا تبریز می‌دوان
لشکر عشق با وی است رو که تو هم ز لشکری
هوش مصنوعی: لشکر عشق به دنبال شاه شمس دین به سمت تبریز در حرکت است، و تو نیز جزو این لشکر هستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۸۹ به خوانش عندلیب