اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهای
در سر و در دماغ جان جسته ز تو فسانهای
هوش مصنوعی: ای مطرب، غم تو در دل ما مانند یک نغمهای طنینانداز شده و در ذهن و فکر ما، قصهای از تو زنده شده است.
چونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمد
ز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهای
هوش مصنوعی: زمانی که افکار مثبت تو از سمت نامرئیها به تو الهام میشود، آنچنان شعلهای از عشق در وجودت زبانه میکشد که میتواند تا آسمان بالا برود.
زهره عشق چون بزد پنجه خود در آب و گل
قامت ما چو چنگ شد سینه ما چغانهای
هوش مصنوعی: عشق مانند زهره که در آب و گل دست میزند، بر قامت ما تأثیر میگذارد و سینهمان را به صدایی شبیه چنگ تبدیل میکند.
آهوی لنگ چون جهد از کف شیر شرزهای
چون برهد ز باز جان قالب چون سمانهای
هوش مصنوعی: جوانی که در سختیها و مشکلات میباشد، مانند آهوی زخمی در حال تلاش است. وقتی که خطر از سرش دور میشود، روحش مانند نوری از جسمش جدا میشود و به آزادی میرسد.
ای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جان
شاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانهای
هوش مصنوعی: ای گل و ای بهار زندگی، تو می و سرمستی منی و ای شخصیت منحصر به فرد که آن شاه با تو مست میشود.
باغ و بهار و بخت بین عالم پردرخت بین
وین همگی درختها رسته شده ز دانهای
هوش مصنوعی: در این دنیا، باغ و بهار و شانس را ببین و توجه کن که همه این درختان از یک دانه به وجود آمدهاند.
از دهش و عطای تو فقر فقیر فخر شد
تا که نماند مرگ را بر فقرا دهانهای
هوش مصنوعی: بخشش و سخاوت تو باعث شد که فقر فقیر به افتخاری تبدیل شود، به طوری که دیگر مرگ نمیتواند بر فقرا تسلطی داشته باشد.
لطف و عطا و رحمتت طبل وصال میزند
گر نکند وصال تو بار دگر بهانهای
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به دوستم برسی و به خاطر عشق و محبتت بیدار کنی، ولی اگر این بار هم به وصالت نرسم، چه بهانهای برای انتظار خواهم داشت؟
روزه مریم مرا خوان مسیحیت نوا
تر کنم از فرات تو امشب خشک نانهای
هوش مصنوعی: من میخواهم با حالتی روحانی و زیبا، الهام گرفته از روزه مریم، به جشن و سرور بپردازم. امشب از آب فرات که خشک شده، حتی نان سادهای هم نتوانستهام پیدا کنم.
گشته کمان سرمدی سرده تیرهای ما
گشته خدنگ احمدی فخر بنی کنانهای
هوش مصنوعی: کشیده شده است کمان جاودانه ما، و تیرهای ما سرد و آمادهاند. خدنگی که فرزندی از بنیکینه است و باعث افتخار ماست.
پیش کشیی آن کمان هر کس میکند زهی
بهر قدوم تیر تو رقعه دل نشانهای
هوش مصنوعی: هر کسی برای تو تقدیم میکند کمانش را، زیرا که تیر تو نشانهای است برای دلهای عاشق.
جذبه حق یک رسن تافت ز آه تو و من
یوسف جان ز چاه تن رفت به آشیانهای
هوش مصنوعی: نیروی عشق الهی مانند ریسمانی است که از آه و نالهٔ تو و من به وجود آمده است. این عشق جان یوسف را از تن به نهایت خوب و آرامش میبرد.
خامش کن اگر سرت خارش نطق میدهد
هست برای جعد تو صبر گزیده شانهای
هوش مصنوعی: اگر زبانت به سخن گفتن میآید، خاموش باش، چون برای زیبایی و خوشحالی تو، باید شانهای باشد که صبوری کند.
حاشیه ها
معنی بیت دوم رو کسی میتونه شرح بده؟!
میشه یکی بیت دوم رو معنی کنه؟!چونک خیال خوش دمت یعنی چی؟!
1392/11/25 01:01
امین کیخا
خوشدم یعنی با بوی خوش یعنی خیال خوشبوی تو بردمد یعنی ظهور یابد.
شاعر دلبر خودرا در عالم خیال خوشبوی حس می کرده است و در این حالت تا گردون زبانه های آتش عشق را در می یافته است .
مولانا گمان می کرده که درستکاری مایه خوشبویی می شود و فرشتگان بوی انسانهای نیکوکار را می فهمند قبلا در جایی دیگر نوشته بود .
معنی بیت دوم:
چونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمد
ز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهای
مولانا در لحظه ای طی زندگی اش با یک عارف کامل بنام شمس روبرو میشه که به مقام ساقی رسیده. ساقی کسی است که صفات بی شماری در او کامل شده. یعنی مثلا صفتی بنام بخشندگی در همه هست لیکن با درصدهای متفاوت. اما خداوند در صفات در خد کمال رفتار داره. یعنی وقتی میگوییم خداوند صاحب هزار اسم است در واقع اشاره میشود به هزار صفت. حالا، زمانی انسان به بعد الهی خودش میرسد که در صفات شابسته، به حد کمال برسد. اونوقت زان پس به جرگۀ اقسانه میپیوندد. یعنی صاخب کردار و رفتار الهی میشود (اَبَر انسان). بنابراین ساقی کسی است که طی هر عمل و گقتاری میتواند بیننده را محسور خویش کند و مست از می ناب الهی- و اینگونه است که به آتش می کشدش.
کلمات قاقد قدرت کافی است برای مقهوم کردن چنان رویارویی ی و تنها به تجربه قابل درک است. لیک مولانا سعی زیبایی بکار برده و تلاش کرده که مفهوم این رویارویی را در این بیت بیان کند. شمس رفتار انسان گونه را پشت سر گذاسته و فرشته گونه جلوه کرده است. بنابراین گویی فرشته ای از عالم غیب است نه یک انسان از عالم خاک. پس وقتی او به یاد شمس و شخصیت و اعمالش می افتد- یعنی وقتی خیالش خوش میدمد در ذهن او (چونک خیال خوش دمت) چنان است که گویی رفتارش از عالم غیب بر وی دیکته میشود- و اینگونه است که مولانا را به آتش میکشد. یعنی عمق رفتارش اونقدر در عالم معنا وسعت داره که مولانا با یاد او از خودبیخود میشه و آتش عشق و علاقه در او زبانه میکشه. حالا اندازه بگیرید طی برخورد نردیک و رو در رو با سافی، چگونه تاثیری از او می گیرد