گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۸۱

با همگان فضولکی چون که به ما ملولکی
رو که بدین عاشقی سخت عظیم گولکی
ای تو فضول در هوا ای تو ملول در خدا
چون تو از آن قان نه‌ای رو که یکی مغولکی
مستک خویش گشته‌ای گه ترشک گهی خوشک
نازک و کبرکت که چه در هنرک نغولکی
گر تو کتاب خانه‌ای طالب باغ جان نه‌ای
گرچه اصیلکی ولی خواجه تو بی‌اصولکی
رو تو به کیمیای جان مس وجود خرج کن
تا نشوی از او چو زر در غم نیم پولکی
گفتم با ضمیر خود چند خیال جسمیان
یا تو ز هر فسرده‌ای سوی دلم رسولکی
نور خدایگان جان در تبریز شمس دین
کرد طریق سالکان ایمن اگر تو غولکی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با همگان فضولکی چون که به ما ملولکی
رو که بدین عاشقی سخت عظیم گولکی
هوش مصنوعی: با دیگران مانند فضول و کنجکاو رفتار نکن، چرا که ما از این عشق بزرگ به شدت خسته‌ایم و این طرز رفتار تو ما را فریب می‌دهد.
ای تو فضول در هوا ای تو ملول در خدا
چون تو از آن قان نه‌ای رو که یکی مغولکی
هوش مصنوعی: ای شخصی که بی‌دلیل در مورد دیگران قضاوت می‌کنی و از زندگی و خدا ناامیدی. چون به حقیقت دست نیافته‌ای، دیگران را به خاطر خودت سرزنش نکن.
مستک خویش گشته‌ای گه ترشک گهی خوشک
نازک و کبرکت که چه در هنرک نغولکی
هوش مصنوعی: تو به حالت مستی دچار شده‌ای؛ گاهی طعمی تلخ و گاهی شیرین داری، همچون گلی ظریف و با رونق که در هنر و زیبایی خود بی‌نظیر هستی.
گر تو کتاب خانه‌ای طالب باغ جان نه‌ای
گرچه اصیلکی ولی خواجه تو بی‌اصولکی
هوش مصنوعی: اگر تو دنبال زیبایی روان و دلنشین هستی و به آن توجه نمی‌کنی، حتی اگر ظاهری زیبا داشته باشی، شأن تو به اصول و معنای عمیق زندگی نمی‌رسد.
رو تو به کیمیای جان مس وجود خرج کن
تا نشوی از او چو زر در غم نیم پولکی
هوش مصنوعی: به خاطر تو باید جان و وجود خود را هزینه کنم تا مانند طلا در غم و اندوه کم ارزش نشوم.
گفتم با ضمیر خود چند خیال جسمیان
یا تو ز هر فسرده‌ای سوی دلم رسولکی
هوش مصنوعی: من به خودم گفتم که چندین خیال ناپسند را کنار بگذارم، یا تو از هر چیزی که برایم بی‌معناست، پیامی به دلم برسان.
نور خدایگان جان در تبریز شمس دین
کرد طریق سالکان ایمن اگر تو غولکی
هوش مصنوعی: نور الهی در تبریز به شمس‌الدین درخشید و راه سالکان را روشن کرد. اگر تو نیز بزرگ و مهم هستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۸۱ به خوانش عندلیب