غزل شمارهٔ ۲۴۷۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۴۷۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
شاهکار هست این شعر
با سلام خدمت شما
لطفا معنی این بیت از این غزل زیبا رو بهم بگین ممنون
جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی
عشق پرست ای پسر باد هواست مابقی.
بارها جلال دین عشق را به پر پرواز تشبیه میکند
ره آسمان درون است پر عشق را بجنبان پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
اینجا میگوید وقتی پر عشق داری همه چیز چون هوای پرواز برای تو میشود چون پرواز به هوا نیاز درد
همچنین عشق مانند آتش است که همه چیز را میسوزند و از جنس آتش میکند یعنی از جنس خودش
با عاشقان که بشینی عاشق میشوی میگوید از من دوری و نفاق نکن زیرا ما با هم میتوانیم دائما بیافرینیم
عاشقان و صادقان همیشه معنی نو میآفرینند و جهان را نو میکنند و خرم
برنامه 324 گنج حضور در خصوص این غزل توضیحات خوبی آقای شهبازی دارند. لینک
پیوند به وبگاه بیرونی/
با سلام
معنای بیت آخر ، اونجا که از گاو سامری میگه ، بفرماید ممنون میشم
چه برداشتی از این بیت به نظر با نظر مولانا نزدیکتره؟
متشکرم
آنچه در این غزل مورد تاکید بسیار قرار گرفته است که باید به آن توجه فراوان داشت صداقت است، صداقت و راستی، هیزم آتش عشق است، و بر عکس نفاق و ریا و ترفند و دورویی و دروغ، کار کسانی است که از عشق بویی نبرده اند و به دنبال هوی و منافع خود و فریب خلق هستند و هر لحظه نقشی وباوری دیگر پیدا میکنند در حالیکه آنکس که عاشق است همیشه اسیر و در بند راستی و صداقت خود است که این بند بسیار گرانبهایی است بر عکس بند حماقت که سلسلهای پست و گمراه کننده است
سامری نمونه انسان حقه بازی است که از دانش زرگری و مجسمه سازی خود گوسالهای میسازد که وقتی باد در آن میپیچد صدای گاو میدهد و مردم را میفریبد، انسان غیر عاشق وقتی کسی حرف میزند او هم به خروش در میآید و حرف را با حرف و عمل را با عکس العمل پاسخ میدهد در حالیکه عاشق وقتی خاموش است درون او پر از سخن میشود که از صداقت او میجوشد و وقتی حرفی میزند درون او خاموشی است و هیچ غرض و کینهای کار نمی کند نه آنکه حرف میزند تا پاسخ کسی را بدهد، بلکه حرف میزند چون سخن نویی برای گفتن دارد
اساسا سخن وقتی از روی صداقت است نو است و وقتی سخن نو بناشد و تکرار سخن دیگری باشد از جنس صداقت و راستی نیست و هدف بازاریابی دارد
از اینرو صداقت کار آسانی نیست، برای همین است که میگوید جانم فدای عاشقها که زنجیری گرم و آتشین آنها را از آسمان به زمین وصل میکند و باید آنها را جست وبدور آنان حلقه زد و نشان آن این است که حرف تکراری نمی زنند و دکان باز نکرده اند تا سخنان تکراری بفروشند
جلال دین خود را از این جنس میداند و این آتش را مفرش خود میداند و راه فنا را میپیماید یعنی حرفها را ضبط نمی کند و تکرار نمی کند چون سخن تازه و نو هر لحظه از آسمان به او راه مییابد چون شعلههای آتش که هر یک نو به نو از دل آتش بیرون میآیند
طاقت تو که را بود کآتش تیز مطلقی!!...
عالی!
چه غزل قوی ای بود.