غزل شمارهٔ ۲۴۶۲
طوطی و طوطی بچهای قند به صد ناز خوری
از شکرستان ازل آمدهای بازپری
قند تو فرخنده بود خاصه که در خنده بود
بزم ز آغاز نهم چون تو به آغاز دری
ای طربستان ابد ای شکرستان احد
هم طرب اندر طربی هم شکر اندر شکری
یوسف اندر تتقی یا اسدی بر افقی
یا قمر اندر قمر اندر قمر اندر قمری
ساقی این میکدهای نوبت عشرت زدهای
تا همه را مست کنی خرقه مستان ببری
مست شدم مست ولی اندککی باخبرم
زین خبرم بازرهان ای که ز من باخبری
پیشتر آ پیش که آن شعشعه چهره تو
مینهلد تا نگرم که ملکی یا بشری
رقص کنان هر قدحی نعره زنان وافرحی
شیشه گران شیشه شکن مانده از شیشه گری
جام طرب عام شده عقل و سرانجام شده
از کف حق جام بری به که سرانجام بری
سر ز خرد تافتهام عقل دگر یافتهام
عقل جهان یک سری و عقل نهانی دوسری
راهب آفاق شدم با همگان عاق شدم
از همگان میببرم تا که تو از من نبری
با غمت آموختهام چشم ز خود دوختهام
در جز تو چون نگرد آنک تو در وی نگری
داد ده ای عشق مرا وز در انصاف درآ
چون ابدا آن توام نی قنقم رهگذری
من به تو مانم فلکا ساکنم و زیر و زبر
ز آنک مقیمی به نظر روز و شب اندر سفری
ناظر آنی که تو را دارد منظور جهان
حاضر آنی که از او در سفر و در حضری
غزل شمارهٔ ۲۴۶۱: چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدیغزل شمارهٔ ۲۴۶۳: آه چه دیوانه شدم در طلب سلسلهای
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طوطی و طوطی بچهای قند به صد ناز خوری
از شکرستان ازل آمدهای بازپری
هوش مصنوعی: تو مانند طوطی و فرزندانی خوشصدا هستی که با ناز و عشوه از سرزمین شکر به این دنیا آمدهای.
قند تو فرخنده بود خاصه که در خنده بود
بزم ز آغاز نهم چون تو به آغاز دری
هوش مصنوعی: شکرینی که تو داری، شیرین و خوشایند است، به ویژه زمانی که لبخند بر لبان تو نقش بسته باشد. من در شروع میهمانی، همچنان که در آغاز یک سفر، به تو احترام میگذارم و به استقبال تو میآیم.
ای طربستان ابد ای شکرستان احد
هم طرب اندر طربی هم شکر اندر شکری
هوش مصنوعی: ای سرزمین شادی و لذت، ای سرزمین شیرینی و نعمت، در تو شادی با شوری همراه است و شیرینی با طراوت.
یوسف اندر تتقی یا اسدی بر افقی
یا قمر اندر قمر اندر قمر اندر قمری
هوش مصنوعی: یوسف در حال درخشیدن است، ای شیر، همچون ماهی در آسمان، که درخشش آن بینظیر است.
ساقی این میکدهای نوبت عشرت زدهای
تا همه را مست کنی خرقه مستان ببری
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو که در این میکده جشنی برپا کردهای، بیا و همه را مست کن و دلبستهی خود ساز تا دلهایشان شاد شود و حال و هوای خوشی بگیرند.
مست شدم مست ولی اندککی باخبرم
زین خبرم بازرهان ای که ز من باخبری
هوش مصنوعی: مست شدم، اما کمی از آنچه در اطرافم میگذرد آگاه هستم. ای کسی که از حال من باخبری، مرا از این حالت رهایی بخش.
پیشتر آ پیش که آن شعشعه چهره تو
مینهلد تا نگرم که ملکی یا بشری
هوش مصنوعی: پیش از این، به سوی تو میآیم تا ببینم آیا نور چهرهات به من میتابد و بتوانم تشخیص دهم که تو یک فرشتهای یا انسانی.
رقص کنان هر قدحی نعره زنان وافرحی
شیشه گران شیشه شکن مانده از شیشه گری
هوش مصنوعی: در حالتی شاداب و پرانرژی، هر جرعهای از نوشیدنی را با لذت و شادی مینوشند، و شیشهگران با دقت و مهارت در حال ساخت شیشههایی هستند که از شکنندگی خاصی برخوردارند.
جام طرب عام شده عقل و سرانجام شده
از کف حق جام بری به که سرانجام بری
هوش مصنوعی: شراب شادی عمومی شده و عقل نیز به نهایت رسیده است. از دست حق شراب بریز و به فکر آیندهات باش.
سر ز خرد تافتهام عقل دگر یافتهام
عقل جهان یک سری و عقل نهانی دوسری
هوش مصنوعی: من از عقل و دانش خود فراتر رفتهام و به درک جدیدی رسیدهام. عقل ظاهری و عقل باطنی دو جنبه متفاوت هستند و من به درکی عمیقتر از حقیقت رسیدهام.
راهب آفاق شدم با همگان عاق شدم
از همگان میببرم تا که تو از من نبری
هوش مصنوعی: من به دنبال حقیقت و شناخت جهانی شدم و از دیدگاه دیگران آگاه شدم. اما از همه چیز و همه کس جدا میشوم تا تو مرا ترک نکنی.
با غمت آموختهام چشم ز خود دوختهام
در جز تو چون نگرد آنک تو در وی نگری
هوش مصنوعی: من به خاطر غم تو یاد گرفتهام که به خودم نگاه نکنم و وقتی به جز تو نگاه میکنم، هیچکس را نمیبینم، اما تو در آن نگاه میکنی.
داد ده ای عشق مرا وز در انصاف درآ
چون ابدا آن توام نی قنقم رهگذری
هوش مصنوعی: ای عشق، به من کمک کن و به درستی و انصاف وارد شو، چرا که من همواره به تو وابستهام و در این مسیر، چون رهگذری هستم.
من به تو مانم فلکا ساکنم و زیر و زبر
ز آنک مقیمی به نظر روز و شب اندر سفری
هوش مصنوعی: من مانند یک ستاره به تو وابستهام و در حال سفر هستم، ولی به خاطر اینکه در نظر تو هستم، شب و روز را در این حالت به سر میبرم.
ناظر آنی که تو را دارد منظور جهان
حاضر آنی که از او در سفر و در حضری
هوش مصنوعی: ناظر آن کسی است که تو را میبیند و هدف او را میشناسد. او در هر زمان و مکان حاضر است، چه در سفر باشی و چه در حضور.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۴۶۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/05/06 02:08
هدی
یا قمر اندر قمر اندر قمر اندر قمری
به به
1396/01/27 14:03
نادر..
.. مست شدم مست ولی اندککی باخبرم
زین خبرم باز رهان ای که ز من باخبری ..
1397/02/26 08:04
فرهاد
تتق یک کلمه ترکی است و در آذری توتوخ تلفظ می شود و به معنای بند و زندان است. در ترکیه زندانی را tutuklu می خوانند.
1397/02/26 08:04
فرهاد
قنق هم کلمه ای ترکی با گویش ترکمنی به معنای "فرود آمده" است مانند نشستن پرندگان یا هواپیما و تلویحا به معنای مسافر