گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۶۱

چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی
بی‌دل من بی‌دل من راست شدی هر چه بدی
گر کژ و گر راست شدی ور کم ور کاست شدی
فارغ و آزاد بدی خواجه ز هر نیک و بدی
هیچ فضولی نبدی هیچ ملولی نبدی
دانش و گولی نبدی طبل تحیات زدی
خواجه چه گیری گروم تو نروی من بروم
کهنه نه‌ام خواجه نوم در مدد اندر مددی
آتش و نفتم نخورد ور بخورد بازدهد
چون عددی را بخورد بازدهد بی‌عددی
بر سر خرپشته من بانگ زن ای کشته من
دانک من اندر چمنم صورت من در لحدی
گرچه بود در لحدی خوش بودش با احدی
آنک در آن دام بود کی خوردش دام و ددی
و آنک از او دور بود گرچه که منصور بود
زارتر از مور بود ز آنک ندارد سندی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی
بی‌دل من بی‌دل من راست شدی هر چه بدی
هوش مصنوعی: وقتی دل من از جسم جدا شد، تو به من بازنگشتی، چه بر سرت آمده؟ بدون دل من که بودی؟ واقعاً بدون دل من، هر چه بر سر تو آمد، حقیقت پیدا شد.
گر کژ و گر راست شدی ور کم ور کاست شدی
فارغ و آزاد بدی خواجه ز هر نیک و بدی
هوش مصنوعی: اگر در زندگی ات به راست و درست هستی یا اشتباه و کج، و اگر در مقدار کم و زیاد باشی، باز هم باید آزاد و رها از هر خوبی و بدی باشی.
هیچ فضولی نبدی هیچ ملولی نبدی
دانش و گولی نبدی طبل تحیات زدی
هوش مصنوعی: تو هیچ‌گاه فضولی نکردی و از زندگی خسته نشدی. علم و معرفت در وجودت بود و همیشه شاداب و با نشاط زندگی کردی. تو صدای زندگی را به خوبی می‌شنیدی و از آن لذت می‌بردی.
خواجه چه گیری گروم تو نروی من بروم
کهنه نه‌ام خواجه نوم در مدد اندر مددی
هوش مصنوعی: ای آقا، چه رویی اگر تو نروی؟ من کهنه‌ام و جوانی، به کمک تو نیاز دارم.
آتش و نفتم نخورد ور بخورد بازدهد
چون عددی را بخورد بازدهد بی‌عددی
هوش مصنوعی: آتش و نفت را نمی‌سوزاند، و اگر هم بسوزاند، دوباره برمی‌گرداند. مانند عددی که خورده شود، باز هم به عددی دیگر تبدیل می‌شود.
بر سر خرپشته من بانگ زن ای کشته من
دانک من اندر چمنم صورت من در لحدی
هوش مصنوعی: ای محبوبی که جانم را به عشق تو داده‌ام، بر بالای بام من آواز سر ده و بدان که من در باغ و در دنیای زیبایی‌ها هستم و در عین حال، جسمم در قبر آرمیده است.
گرچه بود در لحدی خوش بودش با احدی
آنک در آن دام بود کی خوردش دام و ددی
هوش مصنوعی: اگرچه در عالم برزخ در آرامش و خوشی بود، اما آن شخصی که در دام دنیا گرفتار شده بود، در واقع گرفتار خوردن دام و دردسرها شده است.
و آنک از او دور بود گرچه که منصور بود
زارتر از مور بود ز آنک ندارد سندی
هوش مصنوعی: اگرچه او برای دیگران مقام و ارجی دارد، اما از آنجا که به او نزدیک نیستیم، در واقع حالتی بدتر از مورچه دارد؛ زیرا مدارکی برای حمایت از او وجود ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۶۱ به خوانش عندلیب