گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۶۰

تو نه چنانی که منم، من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم، من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام، تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم، من کم از آنم که تویی
با همه ای رشک پری، چون سوی من برگذری
باش چنین، تیز مران! تا که بدانم که تویی
دوش گذشتی ز درم، بوی نبردم ز تو من
کرد خبر گوش مرا، جان و روانم که تویی
چون همه جان روید و دل، همچو گیا خاک درت
جان و دلی را چه محل، ای دل و جانم که تویی
ای نظرت ناظر ما، ای چو خرد حاضر ما
لیک مرا زهره کجا، تا بجهانم که تویی
چون تو مرا گوش کشان، بردی از آن جا که منم
بر سر آن منظره‌ها، هم بنشانم که تویی
مستم و تو مست ز من، سهو و خطا جست ز من
من نرسم لیک بدان، هم تو رسانم که تویی
زین همه خاموش کنم، صبر و صبَر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو نه چنانی که منم، من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم، من نه بر آنم که تویی
هوش مصنوعی: ما هرکدام ویژگی‌ها و صفات خاص خود را داریم. من نه همانند تو هستم و نه تو به گونه‌ای هستی که من هستم. همچنین هرکدام ما در موقعیت‌ها و دنیای خودمان قرار داریم که از هم متفاوت است.
من همه در حکم توام، تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم، من کم از آنم که تویی
هوش مصنوعی: من تمام وجودم تحت تأثیر توست و تو در عمق وجود من هستی. حتی اگر به مقام مه و خورشید برسم، باز هم از تو کمتر نخواهم بود.
با همه ای رشک پری، چون سوی من برگذری
باش چنین، تیز مران! تا که بدانم که تویی
هوش مصنوعی: وقتی تو با زیبایی‌هایت به سمت من می‌آیی، من انتظار دارم که با آرامش و به آرامی حرکت کنی تا بتوانم مطمئن شوم که خود تو هستی و نه کسی دیگر.
دوش گذشتی ز درم، بوی نبردم ز تو من
کرد خبر گوش مرا، جان و روانم که تویی
هوش مصنوعی: شب گذشته از کنار درم عبور کردی، اما بویی از تو بر نگرفتم. خبر از تو به گوشم رسید و جان و روح من فقط تو هستی.
چون همه جان روید و دل، همچو گیا خاک درت
جان و دلی را چه محل، ای دل و جانم که تویی
هوش مصنوعی: وقتی که جان و دل مثل گیاهی رشد می‌کند، دیگر چه جایی برای جان و دل وجود دارد، ای دل و جان من که تو هستی؟
ای نظرت ناظر ما، ای چو خرد حاضر ما
لیک مرا زهره کجا، تا بجهانم که تویی
هوش مصنوعی: ای خدا، تو ناظر و نگاهبان ما هستی، همان‌طور که خرد و عقل حاضرند. اما من کجا جرات و توانایی دارم که به عظمت تو پی ببرم و وجود تو را درک کنم؟
چون تو مرا گوش کشان، بردی از آن جا که منم
بر سر آن منظره‌ها، هم بنشانم که تویی
هوش مصنوعی: وقتی که تو با محبت و توجه خود مرا از آن جا که هستم به سمت خود کشیدی، می‌خواهم که در کنار تو بنشینم و آن مناظر زیبا را با تو تقسیم کنم.
مستم و تو مست ز من، سهو و خطا جست ز من
من نرسم لیک بدان، هم تو رسانم که تویی
هوش مصنوعی: من در حال مستی هستم و تو نیز به خاطر من مستی را تجربه می‌کنی. اشتباهات و لغزش‌ها از من ناشی می‌شود. هرچند من به تو نمی‌رسم، اما این را می‌دانم که تو را به خودم نزدیک می‌کنم.
زین همه خاموش کنم، صبر و صبَر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی
صبر و صبَر جناس است. صبَر گیاهی تلخ است که اینجا مولوی می‌گوید چون اسم تو را بر زبان آوردم، باید خاموش باشم و صبر کنم و گیاه صبر را بخورم تا دفعه‌ی بعد در آوردن نام تو دقت کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ به خوانش علی اسلامی مذهب
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر

حاشیه ها

1392/04/17 15:07
ناشناس

بی حاشیه صرف جهت تبلیغ
لینک دانلود دکلمه بسیار زیبای دکتر:
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی/

1394/03/30 10:05
محمد رضا

پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم
گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم
عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم
یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم
لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم
بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم
باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او
لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او
عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم
دولت شید او منم ، باز سپید او منم
راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم
گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم
**************************
پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
دولت جاودان منم من نه منم نه من منم
سرو من اوست در چمن روح من اوست در بدن
نطق من اوست در دهن من نه منم نه من منم
زین واقعه مدهوشم با هوشم و بی هوشم
هم ناطق خاموشم هم نوح خموشانم
زان رنگ چه بی رنگم زان طره چه آونگم
زان شمع چو پروانه یارا چه پریشانم
هم ساقی و هم مستم هم فرقم و هم بختم
هم محنت و هم بختم هم دردم و درمانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم

1394/03/30 10:05
محمد رضا

یه سوال! این اشعار بالاییم از مولاناست؟!!! اگه هست پس چرا من تو هیچ کتابی پیداش نکردم؟!!! تو گنجورم نیست!

1400/09/23 19:11
محمد هادی روشنی

سلام این شعر پیر منم جوان منم به خاطر تشابه ریتم ضربتی با اشعار مولانا اشتباه گرفته میشه این برا استاد نسیمی شاعر قرن هشتم هستش قضیه ی این مثل شعر فتاد من استاد فیضه که به اسم مولانا بین مردم پخش شده لطفاً این اشعار لول پایین رو به حضرت مولانا منسوب نکنید 

ممنون 

1402/07/28 19:09
فاطمه جعفری

عرض سلام و احترام 

شما عمادالدین نسیمی رو میشناسید که سطح قائل شدید لول پایین؟؟؟؟!!!مطالعه بفرمایید

 

1402/11/31 13:01
پیک سحری ا

سلام . این شعر در اصل برای عماد الدین نسیمی عارف بزرگ ایرانی است که البته بعضی ها معتقد هستن بخاطر این شعر پوست از تنش جدا کردن بخاطر اینکه تصور میکردن ادعای خدایی کرده است چون گفته بود گوهر لامکان منم در کون و مکان نمیگنجم ( سیغمازام ).

1394/04/26 22:06
من

با سلام نظرم درباره رابطه من و تو.
من چیست؟ من بر دو قسم مورد نظر شیخ بوده است اول منی که ذات و حقیقت فرد است و جز خداوند و خود فرد کسی بر آن آگاه نیست و نوع دوم حاصل اجتماع است و به نوعی زاده ی تو گفتن های پیرامون فرد است هر فردی برای خود این دو را دارد که با هم یکسان نیستند کمال سوق این دو به همدیگر است. تو چیست؟ تو شناختی است که دیگران از فرد دارند و او را با آن خطاب قرار میدهند مفهومی خاص و بار خاصی در ذهن افراد دیگر از ما وجود دارد و با گفتن تو هدف قرار میگیرد. من حاصل شده از تو گفتن های اجتماع چیزی است و من حقیقی چیز دیگری.
به عبارتی آنچه به شما نسبت داده میشود یا همان تو هایی که به شما گفته میشود من دوم فرد را میسازد
بی شک من تراشیده شده از خود(من حقیقی) با ضربه های تیشه (تو گفتن) تصور عموم افراداز خودشان است که با حقیقت وجودیشان متفاوت است.
گر تو توئی و من منم، من نه منم نه من منم.....

1395/10/29 16:12
عماد فرقان

استاد داریوش اقبالی هم این شعر رو با سبکی متفاوت اجرا کرده اند.

1396/09/11 21:12
روح القدس

تا انجیل عیسی مسیح را نخوانید به درک واقعی این غزل نخواهید رسید ...
زین همه خاموش کنم صبر و صبر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی

این بیت داره از رنج مسیح روی صلیب حرف میزنه ...

1402/11/01 08:02
شهرام سپاس

چه ربطی داره؟

1397/11/18 09:02
افشین

سلام عزیزان
اجرای زیبای داریوش اقبالی عزیز رو از دست ندید
نام شعر: تو نه چنانی که منم
آلبوم: معشوق همینجاست

1398/11/03 00:02
Zeinab

سوال من هم سوال آقای محمد رضا هست، شعر زیر از کی هست و کجا میتونم پیداش کنم
پیر منم، جوان منم
تیر منم،کمان منم

1402/03/03 20:06
م شریعتی

سلام بانواین شعر معروف از نسیمی هستسامی یوسف هم اونو به زبان ترکی اجرا کرده که خیلی زیباست

 

 

 

1402/11/31 13:01
پیک سحری ا

این شعر از عمادالدین نسیمی عارف بزرگ ایرانی میاشد که البته اصل شعر ترکی است و قسمتهایی ازش را متوجه خواهید شد :‌

منده سیغار ایکی جهان، من بو جهانه سیغمازام،
گؤوهری لامکان منم، کؤن و مکانه سیغمازام
عرشله فرش و کاف و نون، منده بولوندو جمله چون،
کس سؤزونووو ابصم اول، شرح و بیانه سیغمازام
کؤن و مکاندیر آیتیم، ذاتی دورور بدایتیم،
سن بو نیشانلا بیل منی، بیل کی، نیشانه سیغمازام
کیمسه گمان و ظن ایله اولمادی حق ایله بیلیش،
حقی بیلن بیلیر کی، من ظن و گمانه سیغمازام
صورته باخ و معنی نی صورت ایچینده تانی کیم،
جسم ایله جان منم ولی، جسم ایله جانه سیغمازام
هم صدفم، هم اینجییم، حشرو صراط اسینجییم،
بونجا قوماش و رخت ایله من بو دکانه سیغمازام
گنجی-نهان منم من اوش، عئینی-عیان منم، من اوش،
گؤوهری-کان منم من اوش، بحرو و کانه سیغمازام
گرچی محیطی-اعظمم، آدیم آدمدیر، آدمم،
دار ایله کون فکان منم، من بو مکانه سیغمازام
جان ایله هم جهان منم، دهر ایله هم زامان منم،
گؤر بو لطیفئیی کی من، دهرو زمانه سیغمازام
انجم ایله فلک منم، وحی ایله هم ملک منم،
چک دیلینی و ابصم اول من بو لیسانه سیغمازام
ذره منم، گونش منم، چار ایله پنج و شش منم،
صورتی گؤر بیان ایله، چونکی بیانه سیغمازام
ذات ایله هم صفاتیله، قدریله هم براتیله،
گل شکرم هم نباتیله، بسته دهانه سیغمازام
شهد منم، شکر منم، شمس منم، قمر منم
روح روان باغیشلارام روح و روانه سیغمازام
ناره یانان شجر منم، چرخه چیخان حجر منم،
گؤر بو اودون زبانه سین، من بو زبانه سیغمازام
گر چی بو گون نسیمی یم، هاشمی یم، قریشی یم
مندن اولودور آیتیم، آیته شانه سیغمازام.

1398/11/03 21:02
nabavar

گرامی زینب
از مولوی ست
در گنجور هم نیست

1399/02/03 15:05
سیروس

تفسیر اشعار مولوی در حد گزارش استعاره های گنجانده شده در غزل یا اشاراتی که به موضوعی تاریخی دلالت میکند لازم و کافی است وگرنه خود ایشان میفرماید هر کسی از ظن خود شد یار من
برداشت هر کس از غزل مربوط بخود اوست و نیاز به تفسیر ندارد.فکر میکنم هر دانشمندی سعی در تفسیر این غزلها داشته و انجام داده شکست خورده و از جانب دیگر مفسران محکوم شده

1399/04/30 19:06
فولاد قرچه داغی

این شعر پیر منم جوان منم مربوط است به شاعر ترک عمادالدین نسیمی دقت کنید در اجای اواز سامی یوسف هم اشاره میکند به نان نسیمی

1399/04/18 18:07

سلام دوستان اگر امکان دارد لطفا استادی غزل را برایمان معنی کنید.

1401/08/03 12:11
رادمهر عبادی

در بیت 9 صبر و سبو نوش کنم را در یک تصحیح دیده ام که زیباتر می نماید.

1402/10/08 06:01
majid ghaerifar

این شعرو با صدای داریوش از ابتدای منتشر شدن آلبومش تا الان حدود 21 ساله که گوش میدم و هربار ازتو کلماتش معنی جدیدتری کشف میکنم ًاشعار مولانارو نباید فقط خواند بلکه باید این اشعار رو زندگی کرد.باید این اشعار رو بصورت یک مدیتبشن زندگی کنیم تا بفهمیم معنای حقیقی رو 

1402/11/18 18:02
MAmin samiee

سلام 
من این شعر( یا حداقل شبیهش ) رو توی کتاب شمس میخونم که خیلی به نظرم جالب و عجیب اومد 
تصمیم گرفتم که بیام گنجور و پیداش کنم تا برای دوستام هم نشر بدم 
اما متاسفانه با یک شعر کاملا متفاوت و پیچیده روبه رو شدم 
چیزی که توی کتاب من(از انتشارات صفی علیشاه و کوشش آقای منصور مشفق)هست اینه


پیر منم ، جوان منم ، تیر منم ، کمان منم 
دولت جاودان منم ، من نه منم ، نه من منم
آتش عقل بر فروز،عقل معاش گو بسوز 
ظلمت شب چو گشت روز، من نه منم ،نه من منم
هستی ما چو پست شد خورده شراب و مست شد 
باز دلم ز دست شد ،من نه منم ، نه من منم
باغ و بهار او منم رونق کار او منم
عاشق زار او منم ، من نه منم، نه من منم

سر و من اوست در چمن ، روح من اوست در بدن
نطق من اوست در دهن ، من نه منم ، نه من منم 
بر مرا ز جان و دل ، کرد مرا چنین خجل 
گفت مگو ز آب و گل ، من نه منم ، نه من منم

ممنون که خوندی

1403/03/30 16:05
رسول لطف الهی

جناب جواد یساری قبل از انقلاب این اشعاررا به زیبایی اجرا کردند.حتما گوش کنید.