اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون درشوی در باغ دل مانند گل خوشبو شوی
چون برپری سوی فلک همچون ملک مهرو شوی
هوش مصنوعی: وقتی در دل خود مثل یک گل خوشبو باشی، مانند پرندهای به سمت آسمان پرواز میکنی و همانند یک فرشته زیبا میشوی.
گر همچو روغن سوزدت خود روشنی گردی همه
سرخیل عشرتها شوی گرچه ز غم چون مو شوی
هوش مصنوعی: اگر مانند روغن در آتش بسوزی، خودت میتوانی نورانی شوی و به بهترین و شادترین حالتها دست یابی، هرچند که از درد و غم به اندازهی یک مو باریک شوی.
هم مُلک و هم سلطان شوی هم خلد و هم رضوان شوی
هم کفر و هم ایمان شوی هم شیر و هم آهو شوی
هوش مصنوعی: انسان میتواند به مقامهای مختلفی دست یابد و در جنبههای متنوع زندگی، از قدرت و سلطنت تا آرامش و سعادت، تجربههای متفاوتی داشته باشد. او میتواند در موقعیتهای مختلف از کفر تا ایمان و از قدرت تا نرمی و مهربانی تغییر کند.
از جای در بیجا روی وز خویشتن تنها روی
بیمرکب و بیپا روی چون آب اندر جو شوی
هوش مصنوعی: اگر از جایی که نباید باشی بیرون بیایی و فقط به خودت تکیه کنی، مثل آبی که در جوی حرکت میکند، بیهیچ ابزاری و بدون اینکه پا داشته باشی، پیش برو.
چون جان و دل یکتا شوی پیدای ناپیدا شوی
هم تلخ و هم حلوا شوی با طبع می همخو شوی
هوش مصنوعی: وقتی که جان و دل تو به وحدت برسد، آنچه که در باطن است به جلوه در میآید. تو هم میتوانی تلخ و هم شیرین شوی و با چیزهایی که مینوشی، همآهنگ میگردی.
از طبع خشکی و تری همچون مسیحا برپری
گردابها را بردری راهی کنی یک سو شوی
هوش مصنوعی: با توانایی و خصلتهای خاص خود، میتوانی مثل مسیحا موانع و مشکلات را کنار بگذاری و به سادگی از چالشها عبور کنی.
شیرین کنی هر شور را حاضر کنی هر دور را
پرده نباشی نور را گر چون فلک نُهتو شوی
هوش مصنوعی: هر چیز تلخی را شیرین میکنی و هر دورانی را به طور شگفتانگیزی میآوری. چون پردهای وجود نداشته باشد، نور بهراحتی نمایان میشود. اگر تو مانند فلک (آسمان) شوید.
شه باش دولت ساخته مه باش رفعت یافته
تا چند همچون فاخته جوینده و کوکو شوی
هوش مصنوعی: ای بزرگوار و صاحب مقام، تو باید به جای جستجوی زندگی ساده و سر به پایین، به سوی بلندای موفقیت و زندگی پرارزش حرکت کنی. چرا که نباید مانند پرندهای در قفس، فقط به جوجهگویی و زندگی روزمره بسنده کنی.
خالی کنی سر از هوس گردی تو زنده بینفس
یاهو نگویی زان سپس چون غرقه یاهو شوی
هوش مصنوعی: وقتی از وسوسهها و خواستههای بیفایده خود آزاد شوی، به زندگی واقعی و زندهای میرسی، وگرنه زبان به سخن نمیآوری و در نهایت در دریاى غم و افسردگی غرق میشوی.
هر خانه را روزن شوی هر باغ را گلشن شوی
با من نباشی من شوی چون تو ز خود بیتو شوی
هوش مصنوعی: اگر هر خانه را روشنایی بخشی و هر باغ را به باغ گل تبدیل کنی، بدون تو، من هم در وجودم تاریک میشوم و بیتو به خودم نمیآیم.
سر در زمین چندین مکش سر را برآور شاد کش
تا تازه و خندان و خوش چون شاخ شفتالو شوی
هوش مصنوعی: به زمین نگاه نکن و سر را پایین نگهدار، بلکه برخیز و شاد زندگی کن تا همانند شکوفهی تازه و خوشمزهی درخت شفتالو بشوی.
دیگر نخواهی روشنی از خویشتن گردی غنی
چون شاه مسکینپروری چون ماه ظلمتجو شوی
هوش مصنوعی: دیگر از خودت روشنی نخواهی داشت و مانند شاهی که فقیر است، از درون خود بینصیب خواهی بود. همچون ماهی که در جستجوی تاریکی است، به جستجوی نیروی خود نخواهی رفت.
تو جان نخواهی جان دهی هر درد را درمان دهی
مرهم نجویی زخم را خود زخم را دارو شوی
هوش مصنوعی: اگر جان نخواهی، پس به دردها رسیدگی نخواهی کرد و به هر زخم نخواهی رسید. خود زخم را میتوانی درمان کنی، بدون اینکه به دنبال مرهمی برای آن باشی.
حاشیه ها
جلال دین برای انسان خوی و خصلت خاصی را معرفی میکند که شایسته اوست زیرا پدیدهای مانند انسان وجود ندارد که زیبائیها و شکوه در هستی را ببیند و آنها را به صورت معنی در آورد و سپس این معنیها را در وجود خود حس نماید و در گفتار و رفتار و صورت خود به هستی در بیاورد، انسان اینگونه عصاره همه هستی است و از خوب و بد هستی شرابی میسازد و مستی خود را با مستی هستی در میآمیزد و پا به پای آن و هم طراز آن هستی داری میکند
این غزل معجزه معنیها را نشان میدهد، بدون معنی، این ارتباط با هستی ممکن نیست، این معنی شاه است که میتواند هر کسی را به شاهی برساند همان گونه که وقتی به باغ داخل میشوی خوی و شادابی باغ را میگیری، همین طور معنی ماه و معنی خورشید انسان را ماه و خورشید میکند، معنیها هستند که درون انسان را چون کاخی با شکوه در میآورند که میتواند بر همه جهان سروری و شاهی کند
جناب همایون چقدر زیبا غزل را باز نمودهاید. سپاسگزارم.
من با خواندن این غزل بسیار بیشتر از قبل در برابر شگفتیه ذهن گرداننده و قوانینه خاصش شگفت زده شدم.ووووااااوووو
1398/10/03 12:01
هادی بهار
گر همچو روغن سوزدت خود روشنی "گردی" همه
سر در زمین چندین مکش سر را برآور شاد "و" کش
به نقل از دکلمه دکتر سروش