گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۴۱

آخر مراعاتی بکن مر بی‌دلان را ساعتی
ای ماه رو تشریف ده مر آسمان را ساعتی
ای آن که هستت در سخن مستی می‌های کهن
دلداریی تلقین بکن مر ترجمان را ساعتی
تن چون کمانم دل چو زه ای جان کمان بر چرخ نه
سوی فراز چرخ نه آن نردبان را ساعتی
پیر از غمت هر جا فتی زان پیش کید آفتی
بنما که بینم دولتی بس جاودان را ساعتی
ای از کفت دریا نمی‌محروم کردی محرمی
در خواب کن جانا دمی مر پاسبان را ساعتی
عشقت می بی‌چون دهد در می همه افیون نهد
مستت نشانی چون دهد آن بی‌نشان را ساعتی
از رخ جهان پرنور کن چشم فلک مخمور کن
از جان عالم دور کن این اندهان را ساعتی
ای صد درج خوشتر ز جان وصف تو ناید در زبان
الا که صوفی گوید آن پیش آر آن را ساعتی
استغفرالله ای خرد صوفی بدو کی ره برد
هر مرغ زان سو کی پرد درکش زبان را ساعتی
ای کرده مه دراعه شق از عشقت ای خورشید حق
از بهر لعلش ای شفق بگذار کان را ساعتی
جز عشق او در دل مکن تدبیر بی‌حاصل مکن
اندر مکان منزل مکن لا کن مکان را ساعتی
ای امن‌ها در خوف تو ای ساکنی در طوف تو
جان داده طمع سوف تو امن و امان را ساعتی
بنگر در این فریاد کن آخر وفا هم یاد کن
برتاب شاها داد کن این سو عنان را ساعتی
یک دم بدین سو رای کن جان را تو شکرخای کن
در دیده ما جای کن نور عیان را ساعتی
تیرم چو قصد جه کنم پرم بده تا به کنم
ابرو نما تا زه کنم من آن کمان را ساعتی
ای زاغ هجران تهی چون زاغ از من کی رهی
کی گوید آن نور شهی خواهم فلان را ساعتی
ای نفس شیر شیررگ چون یافتی زان عشق تک
انداز تو در پیش سگ این لوت و خوان را ساعتی
ای از می جان بی‌خبر تا چند لافی از هنر
افکن تو در قعر سقر آن دام نان را ساعتی
کو شهریار این زمن مخدوم شمس الدین من
تبریز خدمت کن به تن آن شه نشان را ساعتی

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر مراعاتی بکن مر بی‌دلان را ساعتی
ای ماه رو تشریف ده مر آسمان را ساعتی
هوش مصنوعی: آخر لطفی بکن و قدری به بی‌دلان توجه کن، ای ماهرو، لطف کن و کمی به آسمان سر بزن.
ای آن که هستت در سخن مستی می‌های کهن
دلداریی تلقین بکن مر ترجمان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای کسی که در کلامت حالتی مست و سرمست وجود دارد، به من که در زندگی غم و اندوه دارم، کمی آرامش و دلداری بده و به من بیاموز چگونه این احساسات را بیان کنم.
تن چون کمانم دل چو زه ای جان کمان بر چرخ نه
سوی فراز چرخ نه آن نردبان را ساعتی
هوش مصنوعی: بدن من مانند کمان است و دل من مانند زه کمان. ای جان، تو مانند کمانی هستی که به سوی آسمان می‌افکند. نه به سمت اوج آسمان برو و نه مانند نردبان که تنها برای مدتی در دسترس است.
پیر از غمت هر جا فتی زان پیش کید آفتی
بنما که بینم دولتی بس جاودان را ساعتی
هوش مصنوعی: از غم تو، هر جا که می‌روم، عیب و درد را ببینم. دوست دارم نیکی و خوشبختی جاودانی را برای یک لحظه مشاهده کنم.
ای از کفت دریا نمی‌محروم کردی محرمی
در خواب کن جانا دمی مر پاسبان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای کسی که مرا از دریا بی‌برخورد کردید، در این لحظه خوابم را بیدار کن، ای محبوب، تا پاسبان را برای دمی تسکین دهم.
عشقت می بی‌چون دهد در می همه افیون نهد
مستت نشانی چون دهد آن بی‌نشان را ساعتی
هوش مصنوعی: عشق تو بی‌نهایت است و در می‌ نوشیدن، به همه جا حالتی سرمستی می‌دهد. وقتی که به کسی که هیچ نشانی ندارد، نگاهی بیندازند، به او یادآوری می‌کند که چقدر مدهوش و آزاد است.
از رخ جهان پرنور کن چشم فلک مخمور کن
از جان عالم دور کن این اندهان را ساعتی
هوش مصنوعی: از چهره‌ات جهانی را روشن کن و چشم آسمان را مست کن. این اندیشه‌های پنهان را برای مدتی از جان عالم دور کن.
ای صد درج خوشتر ز جان وصف تو ناید در زبان
الا که صوفی گوید آن پیش آر آن را ساعتی
هوش مصنوعی: ای کاش که وصف تو و زیبایی‌هایت را بتوانم به زبان بیاورم، اما از عهده‌ام خارج است. تنها یک صوفی ممکن است بتواند به درستی حقایق تو را بیان کند؛ پس بیایید آن را برای مدتی به نمایش بگذاریم.
استغفرالله ای خرد صوفی بدو کی ره برد
هر مرغ زان سو کی پرد درکش زبان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای خرد، از خداوند طلب آمرزش کن! بفهم که چگونه هر پرنده‌ای از آن سمت به پرواز در می‌آید. زبان خود را برای لحظه‌ای از گفتن بازدار.
ای کرده مه دراعه شق از عشقت ای خورشید حق
از بهر لعلش ای شفق بگذار کان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای ماه خاموشی و زیبایی، به خاطر عشق تو مانع شدم از اینکه نور خود را بر این دل بتابانم. ای خورشید حقیقت، به خاطر زیبایی تو، اجازه بده کمی از آرامش بگذرم و روشنایی را تجربه کنم.
جز عشق او در دل مکن تدبیر بی‌حاصل مکن
اندر مکان منزل مکن لا کن مکان را ساعتی
هوش مصنوعی: جز عشق او در دل، هیچ فکر و تدبیری نکن. در جایی اقامت نکن، زیرا تنها یک لحظه از مکان می‌توانی استفاده کنی.
ای امن‌ها در خوف تو ای ساکنی در طوف تو
جان داده طمع سوف تو امن و امان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای کسی که در ترس تو امنیتی وجود دارد، ای کسی که در طوفان تو آرامش می‌یابد، جانم را به امید آینده‌ای خوش می‌سپارم و در این لحظه، احساس امنیت و آرامش می‌کنم.
بنگر در این فریاد کن آخر وفا هم یاد کن
برتاب شاها داد کن این سو عنان را ساعتی
هوش مصنوعی: به این فریاد توجه کن و در یادآوری وفا نیز قصه‌ی خود را بگو. ای شاه، کمی آرام باش و در این لحظه کنترل اوضاع را به دست بگیر.
یک دم بدین سو رای کن جان را تو شکرخای کن
در دیده ما جای کن نور عیان را ساعتی
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به این طرف توجه کن، جان خود را خوشحال کن و در چشمان ما جایت را پیدا کن. کمی به نور آشکار بنگر.
تیرم چو قصد جه کنم پرم بده تا به کنم
ابرو نما تا زه کنم من آن کمان را ساعتی
هوش مصنوعی: به هنگام هدف‌گیری، به من پر را بده تا با کمانم خطی زیبا بکشیم. من می‌خواهم از این کمان استفاده کنم و لحظه‌ای را به تصویر بکشم.
ای زاغ هجران تهی چون زاغ از من کی رهی
کی گوید آن نور شهی خواهم فلان را ساعتی
هوش مصنوعی: این شعر به احساس دوری و جدایی اشاره دارد. شاعر به زاغی تشبیه می‌کند که از پرواز و آزادی محروم شده و به تنهایی و بی‌کسی دچار است. او از زاغ می‌پرسد که آیا می‌تواند از او جدا شود و به آنچه که می‌خواهد برسد؟ همچنین به نور و زیبایی اشاره می‌کند که آرزوی دستیابی به آن را دارد. احساس گمگشتگی و تنهایی در این بیت حس می‌شود.
ای نفس شیر شیررگ چون یافتی زان عشق تک
انداز تو در پیش سگ این لوت و خوان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای جان عزیز، وقتی به عشق آن شیرین دست پیدا کردی، چندی در برابر این دنیا و این زندگی زشت و ناپسند، بی‌اعتنا و بی‌توجه باش.
ای از می جان بی‌خبر تا چند لافی از هنر
افکن تو در قعر سقر آن دام نان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای کسی که از حقیقت‌های عمیق زندگی بی‌خبری، چرا همچنان از هنر و مهارت‌های خود در دنیای پست و دنیای پندار سخن می‌گویی؟ کمی درنگ کن و از دنیای مادی فاصله بگیر.
کو شهریار این زمن مخدوم شمس الدین من
تبریز خدمت کن به تن آن شه نشان را ساعتی
هوش مصنوعی: ای شهریار، ای آقای من شمس الدین، از تبریز به من خدمت کن و به تن آن شه نشان بده، ولو برای ساعتی.

حاشیه ها

1395/06/11 21:09
لشگرآرا

بیت چهارم مصرع اول " کاید" صحیح می باشد ، لطفا اصلاح فرمایید