غزل شمارهٔ ۲۴۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۴۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
خیک دل ما مشک تن ما
خوش نازکنان بر پشت سقا
خیک دل ما که از مشک تن ما پرشده است ناز کنان بر پشت سقا است
از چشمه جان پر کرد شکم
کای تشنه بیا ای تشنه بیا
ای تشنه بیا ای تشنه بیا شکم را از چشمه جان سیراب کن
سقا پنهان وان مشک عیان
لیکن نبود از مشک جدا
سقا پنهان است وان مشک عیان و آشکار است لیکن سقا از مشک جدا نیست
گر رقص کند آن شیر علم
رقصش نبود جز رقص هوا
اگر آن شیر علم رقص کند رقصش جز رقص از حرکت هوا ناشی نشده است
دورم ز نظر فعلم بنگر
تا بوی بود بر عود گوا
جانم از نظر دور است پس عمل مرا بنگرید البته بوی عود بر عود گواه است
از بوی تو جان قانع نشود
ای چشمه جان ای چشم رضا
ای چشمه جان ای چشم رضااز بوی تو جانم ارضا نمی شود
----------------------------------------------------------------------------------------------
خیک و سَقّا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
نقشی از آورنده خیک به دربار شاهنشاه ایران. از نقشهای تخت جمشید.
خیک یا مَشک ظرف چرمینی از پوست گوسفند و بز و گوساله است که برای حمل و نگهداری آب، دوغ، روغن و غیره در بین ایلات و عشایر از آن استفاده میشود. پوست گوسفند که درست و بدون شکافتن از وسط کنده باشند و در آن ماست و دوغ و آب و جز آن بریزند را خیک یا خیگ میگویند. اگر پشم روی این پوست نیز کنده و دباغی شده باشد به آن مَشک گفته میشود.
استفاده از خیک و مشک آب بیشتر در مناطق خشک و گرمسیر سودمند است و با باد کردن آن از آن برای گذر از آب هم استفاده میشود. پیشینه کاربرد خیک در میان کوچگردان احتمالاً به پنج هزار سال پیش میرسد. تصاویری از نقشبرجستههای آشور باستان مربوط به 3000 سال پیش بهجا مانده که استفاده از خیک برای شناور ماندن بر روی آب را نشان میدهد.
کسانی که مشک آب را در جمع و برای رساندن آب به تشنگان حمل میکنند آبرسان یا سَقّا نامیده میشوند. از زمان ساخت قمقمه کاربرد خیک و مشک آب بسیار کمتر شدهاست.
در اسپانیا و دیگر نقاط نوعی از مشک را برای حمل شراب استفاده میکنند که مشک شراب نام دارد. نوعی از خیک برای ساخت یک آلت موسیقی به نام نیانبان کاربرد دارد.
در فارسی به طور عامیانه اصطلاحاً نوعی از چاقی را با خیک مقایسه میکنند و به چنین فردی «خیکی» میگویند که لفظی تحقیرآمیز است. از مراکز تولید مشک زرقان در فارس است.
----------------------------------------------------------------------------------------------
خیک
لغتنامه دهخدا
خیک . (اِ) آوند چرمین که در آن آب حمل می کنند. مشک . (ناظم الاطباء). مشکی که در آن شراب و شیره و روغن کنند. (آنندراج ). خی . نِحی . قِربَة. زق . سقاء. عَجوز. (یادداشت مؤلف ). فرق خیک و مشک آنست که پشم خیک برجاست و از آن مشک سترده است : پس بفرمود تا از بهر ایشان طعام ساختند بره بریان کردند و خیکی می بیاوردند و آنروز طعام و شراب داد
مشک
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
مُشک ماده خوشبویی است که معمولاً از نافه جنس نر آهوی ختن گرفته میشود. کیسه ای در زیر شکم این آهو وجود دارد که در آن ماده ای لزج و شکلاتی رنگ وجود دارد که در فصل بهار آهو آن را در اثر خارش به سنگ میکشد.[1]
این ماده سپس خشک میشود و در اثر تماس میافتد. بهترین نوع مُشک از آهوان چینی یا تبتی است. با این حال این مشک در نپال و روسیه هم تهیه میشود.
گفته میشود برای گرفتن مشک از نافه آهو، این حیوان را میکشند. به همین دلیل امروزه از مشک شیمیایی در عطر استفاده میشود.
شاعران پارسیزبان از مشک در اشعارشان بسیار استفاده کردهاند.[2]
در این مورد میتوان با تحقیق علمی به این نکته دست یافت که نافه در اصل دو غدهٔ بزرگ در دو طرف نشیمنگاه آهوی ختن میباشد که برای جذب ماده نشیمنگاه را بر تنهٔ درخت و امثال آن میمالد و با تصاعد بوی مشک در واقع به جذب نوع ماده میپردازد و مطلب مربوط به ناف آهو نادرست است. در ضمن از نظر شکل و قیافه کاملا با نوع آهوانی که معروف است تفاوت دارد.[نیازمند منبع]
این ماده خوشبو است.
نازکنان
مترادف نازکنان: عشوه کنان، غمزه کنان، کرشمه کنان
نازکنان /nāzkonān/
فرهنگ فارسی عمید
(قید) در حال ناز کردن و عشوهگری.
عیان
لغتنامه دهخدا
عیان . (ع اِ) یقین در دیدار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): لقیه عیاناً، رآه عیاناً؛ ملاقات کرد او را به چشم و در دیدن وی شک نکرد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || یقین و یقین در دیدار و مشاهده و ظاهر و آشکار و دیدار به چشم . (ناظم الاطباء). ظاهر و آشکاره . (آنندراج ). معلوم . هویدا. روشن . واضح . مبین
شیر علم
ما همه شیران ولی شیر علم/حمله مان از باد باشد دم به دم/حمله مان پیدا و ناپیداست باد/جان ندارد آن که ناپیداست باد. -شیر علم تو هستی و مولانا در وصف تو شعر سروده. -جسارتا ترکیب شیر علم معنی دیگری هم داره و علم در این بیت به معنای پرچمی است که از خودش اختیاری نداره و باد اونو تکان می ده.