گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۱۵

تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده
بدیده گریه ما را بدین بخندیده
بخند جان و جهان چون مقام خنده تو راست
بکن که هر چه کنی هست بس پسندیده
ز درد و حسرت تو جان لاله‌ها سیه است
گل از جمال رخ توست جامه بدریده
ز خلق عالم جان‌های پاک بگزیدند
و آنگهان ز میانشان تو بوده بگزیده
بدانک عشق نبات و درخت او خشک است
به گرد گرد درخت من است پیچیده
چو خشک گشت درختم بسی بلندی یافت
چو زرد گشت رخم شد چو زر بنازیده
خزینه‌های جواهر که این دلم را بود
قمارخانه درون جمله را ببازیده
هزار ساغر هستی شکسته این دل من
خمار نرگس مخمور تو نسازیده
ز خام و پخته تهی گشت جان من باری
مدد مدد تو چنین آتشی فروزیده
مرا چو نی بنوازید شمس تبریزی
بهانه بر نی و مطرب ز غم خروشیده

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده
بدیده گریه ما را بدین بخندیده
هوش مصنوعی: تو به روشنی دیده‌ای و ما را نادیده گرفته‌ای. حالا به گریه‌ و اندوه ما می‌خندی.
بخند جان و جهان چون مقام خنده تو راست
بکن که هر چه کنی هست بس پسندیده
هوش مصنوعی: با لبخند به زندگی و دنیا رنگ و بویی بده، زیرا خنده تو به همه چیز زیبایی می‌بخشد و هر کاری که انجام دهی، پسندیده و دلنشین خواهد بود.
ز درد و حسرت تو جان لاله‌ها سیه است
گل از جمال رخ توست جامه بدریده
هوش مصنوعی: به خاطر درد و حسرت تو، حال لاله‌ها مانند سیاهی است و گل، به دلیل زیبایی چهره تو، لباسش پاره و تمیز نیست.
ز خلق عالم جان‌های پاک بگزیدند
و آنگهان ز میانشان تو بوده بگزیده
هوش مصنوعی: از میان انسان‌های پاک و نیات خوب، تعدادی انتخاب کردند و تو نیز یکی از آن‌ها هستی که از میان آن‌ها برگزیده شده‌ای.
بدانک عشق نبات و درخت او خشک است
به گرد گرد درخت من است پیچیده
هوش مصنوعی: خودت باید بدانی که عشق مانند یک گیاه است و درخت آن خشک شده؛ در اطراف درخت من دور تا دور، پیچیده است.
چو خشک گشت درختم بسی بلندی یافت
چو زرد گشت رخم شد چو زر بنازیده
هوش مصنوعی: وقتی درخت خشک شد، بلندتر و سر به فلک کشید، اما وقتی چهره‌ام زرد شد، مانند زر و طلا زیبا و دلربا شد.
خزینه‌های جواهر که این دلم را بود
قمارخانه درون جمله را ببازیده
هوش مصنوعی: دلم پر از گنجینه‌های گرانبهاست، اما این قمارخانه‌ای که درونم است، همه آنها را به باد داده است.
هزار ساغر هستی شکسته این دل من
خمار نرگس مخمور تو نسازیده
هوش مصنوعی: دل من پر از حسرت و درد است، هرچند که به نظر می‌رسد به‌واسطه‌ی زیبایی و سحر نرگس تو دلتنگی و خمار از دست داده‌ام.
ز خام و پخته تهی گشت جان من باری
مدد مدد تو چنین آتشی فروزیده
هوش مصنوعی: جان من از احساسات خام و پخته خالی شده است، ای کاش کمک کنی. این شعله آتشین در درون من برافروخته شده است.
مرا چو نی بنوازید شمس تبریزی
بهانه بر نی و مطرب ز غم خروشیده
هوش مصنوعی: شمس تبریزی مانند نی به من نوازی می‌کند و من از غم و اندوهم بهانه‌ای برای نواختن و آواز سرایی پیدا می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۱۵ به خوانش عندلیب