گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰۶

ایا دلی چو صبا ذوق صبح‌ها دیده
ز دیده مست شدی یا ز ذوق نادیده
گهی به بحر تحیر گهی به دامن کوه
کمر ببسته و در کوه کهربا دیده
ورای دیده و دل صد دریچه بگشاده
برون ز چرخ و زمین رفته صد سما دیده
چو جوششی و بخاری فتاد در دریا
ز لذت نظرش رست در قفا دیده
چو موج موج درآمیخت چشم با دریا
عجب عجب که همه بحر گشت یا دیده
به پیش دیده دو عالم چو دانه پیش خروس
چنین بود نظر پاک کبریادیده
نه طالب است و نه مطلوب آن که در توحید
صفات طالب و مطلوب را جدا دیده
اله را که شناسد؟ کسی که رست ز لا
ز لا که رست بگو: عاشق بلادیده
رموز لیس و فی جبتی بدانسته
هزار بار من این جبه را قبا دیده
دهان گشاد ضمیر و صلاح دین را گفت
تویی حیات من ای دیدهٔ خدادیده

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا دلی چو صبا ذوق صبح‌ها دیده
ز دیده مست شدی یا ز ذوق نادیده
هوش مصنوعی: آیا دلی مانند صبا که از زیبایی و سرزندگی صبح‌ها لذت می‌برد، از دیدن این زیبایی‌ها مست شده است یا اینکه از عشق و شوقی که نادیده مانده، به شوق آمده است؟
گهی به بحر تحیر گهی به دامن کوه
کمر ببسته و در کوه کهربا دیده
هوش مصنوعی: گاهی در عمق دریاهای حیرت غرق می‌شوم و گاهی در دامن کوه، کمرم را بسته‌ام و در کوه، کهربا را دیده‌ام.
ورای دیده و دل صد دریچه بگشاده
برون ز چرخ و زمین رفته صد سما دیده
هوش مصنوعی: نزدیک به چشم و دل، صد در باز شده است و از آسمان و زمین بیرون رفته، صد نوع تماشا دیده می‌شود.
چو جوششی و بخاری فتاد در دریا
ز لذت نظرش رست در قفا دیده
هوش مصنوعی: زمانی که روحی شاداب و پرطراوت در دریا افتد، از زیبایی آن لذت می‌برد و این لذت در پشت چشمانش نمایان می‌شود.
چو موج موج درآمیخت چشم با دریا
عجب عجب که همه بحر گشت یا دیده
هوش مصنوعی: چشم که به دریا خیره می‌شود، مانند موج‌ها به حرکت درمی‌آید و حیرت‌انگیز است که چه طور همه دریا در نگاهش قابل مشاهده می‌شود.
به پیش دیده دو عالم چو دانه پیش خروس
چنین بود نظر پاک کبریادیده
هوش مصنوعی: در برابر دیدگان دو جهان، انسان مانند دانه‌ای در برابر خروس است، چنین نگاهی به حقیقت، تنها از چشم‌های پاک و والامقام برمی‌آید.
نه طالب است و نه مطلوب آن که در توحید
صفات طالب و مطلوب را جدا دیده
هوش مصنوعی: کسی که در فهم توحید صفات خداوند، تمایز میان خواهان و خواسته را قائل شده، نه خواهان است و نه خواسته. در واقع، در این دیدگاه، این دو حالت به خوبی در هم تنیده‌اند و تفکیک‌پذیر نیستند.
اله را که شناسد؟ کسی که رست ز لا
ز لا که رست بگو: عاشق بلادیده
هوش مصنوعی: کیست که بتواند خدا را بشناسد؟ کسی که از عذاب و سختی رنج برده و در نهایت نجات یافته است، فقط او می‌تواند بگوید که عاشق است و دلی آزرده دارد.
رموز لیس و فی جبتی بدانسته
هزار بار من این جبه را قبا دیده
هوش مصنوعی: هزار بار من این جبه را پوشیده‌ام و رازهایی را در آن فهمیده‌ام که فقط خاصیت خودش را دارد.
دهان گشاد ضمیر و صلاح دین را گفت
تویی حیات من ای دیدهٔ خدادیده
هوش مصنوعی: دهن بزرگ و فکر عمیق، در مورد درستی و بهبود دین، تو را ستایش می‌کند. تو چشم خدا را به زندگی من هدیه داده‌ای.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۰۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/02/16 21:05
همایون

صحبت از دو جور دیدن است که اساس عرفان جلال دین است، یکی‌، دیدن عادتی که به دنبال یکنواختی در هستی‌ می‌‌گردد و پدیده‌ها را یک بار شناسائی میکند و همیشه می‌‌خواهد همان جور ببیند که روز گذشته دیده است تا خیال راحت و سواد کارآمد برای خود دست و پا کند، این دیدن را حیوانات هم به طور طبیعی صورت می‌‌دهند
دیدن دیگر نو دیدن است اینکه هر روز دیدی نو و بینشی تازه به دست آوری، زیرا زندگی‌ و هستی‌ چون دریائی هر لحظه موج تازه‌ای بر می‌‌انگیزد و چون بهار، نو و تازه می‌‌شود وقتی بهار می‌‌آید هر حیوانی به دنبال میوه و خوراکی ویژه خود می‌‌گردد که در حافظه یا ژن او ثبت شده است، این تنها انسان است که به دنبال مستی و عشق است و در کوه به دنبال کهربا و در دریا به دنبال مروارید و در هستی‌ به دنبال نادیده‌ها و آن چه تا کنون کشف و دیده نشده است می‌‌پوید و جستجو می‌‌کند و از یافتن آن ذوق می‌‌کند و به دنبال یافتن انسان‌های بزرگ می‌‌گردد، پس یکی‌ دیدن مصرفی و رقابت است و یکی‌ دیدن آفرینشی و عشق
این دو جور دیدن یکی‌ اساس مذهب است که نو آور را به عنوان مبدع و کافر به مرگ محکوم می‌‌کند و یکی‌ اساس دین است که به دنبال صلاح و بهبودی و جلال آن است
دیدن اول از بیرون است و دویی و جدایی است و دیدن دیگر یکی‌ شدن با هستی‌ است زیرا همراه هستی‌ دگرگونی و نو شدن را تجربه می‌‌کند

1400/12/19 11:03
محسن جهان

تفسیر ابیات ۷ و ۸:

برای کسی که در ذات حق ذوب شده و به جز حضرتش چیز دیگری برایش متصور نیست، هیچ جدایی بین صفات خود وخدا نمی‌بیند. در واقع از کثرت جدا شده و به وحدت وجود نائل گردیده است.
با اشاره به عبارت "لا اله الا الله"، زمانی الله برای سالک شناسایی می‌شود که به هرآنچه جز اوست "لا" بگوید، و آن شخصی توانائی "لا" گفتن به همه بت‌های این جهانی دارد که عاشق زخم خورده و رنج کشیده در راه رسیدن به معشوق خود باشد.

1403/07/17 03:10
عباس جنت

از بایزید بسطامی نقل شده است که گفته  "لیس فی جبتی سوی الله"  یعنی در من غیر از خدا نیست و هر کس که خواهان یافتن خدا میباشد, باید او را در من جستجو کند.

فردای آن روز مریدان به بایزید گفتند که تو ادعای خدایی کردی با یزید پرسید آیا من در حالت طبیعی بودم گفتد خیر گفت از این پس با خودتان شمشر و خنجر بیاورید هروقت این حرفها را زدم مرا از پای درآرید. یک شب دوباره آن حالت به او دست داد ومریدان باه او حمله کردند ولی بجای بایزید بخودشان ضربه میزدند. مولانا جنین میگوید:

ان مریدان جمله دیوانه شدند / کاردها در جسم پاکش میزدند

هرکه اندر شیخ تیغی میخلید / باژگونه او تن خود میدرید

یک اثر نی , بر تن ان ذو فنون  / و ان مریدان, خسته در غرقاب خون

ای زده بر بیخودان تو ذو الفقار / بر تن خود میزنی ان, هوش دار

زانکه بیخود, فانی است و ایمن است / تا ابد در ایمنی او ساکن است

نقش او فانی و او شد اینه / غیر نقش روی غیر, انجای نه

گر کنی تف, سوی روی خود کنی / ور زنی اینه, بر خود زنی

ور ببینی روی زشت, انهم توئی / ور ببینی عیسی مریم, توئی

او, نه این است و نه ان, او ساده است / نقش تو, در پیش تو, بنهاده است

چون رسید اینجا سخن لب در ببست / چون رسید اینجا, قلم درهم شکست

لب ببند, ارچه فصاحت دست داد / دم مزن ,  والله اعلم بالرشاد