گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰۳

ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده
ز آنک بدادی نخست هیچ جز آنم مده
شهره نگارم ز تو عیش و قرارم ز تو
جان بهارم ز تو رسم خزانم مده
جان چو توی بی‌شکی پیش تو جان جانکی
باش مرا ای یکی هر دو جهانم مده
پردگی و فاش تو آفت او باش تو
جان رهی باش تو جان و روانم مده
دوش بدادی مرا از کف خود باده را
چون که چنینم درآ جز که چنانم مده
غیر شرابی چو زر ای صنم سیمبر
هیچ ندانم دگر ز آنک ندانم مده
نیست شدم در چمن قفل بر آن در بزن
هر کی بپرسد ز من هیچ نشانم مده
شیر پراکنده‌ام زخم تو را بنده‌ام
بی‌تو اگر زنده‌ام جز به سگانم مده
زان مه چون اخترم زان گل تازه و ترم
بی‌همگان خوشترم با همگانم مده
خسرو تبریزیان شمس حق روحیان
پر شده از تو دهان زخم زبانم مده

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده
ز آنک بدادی نخست هیچ جز آنم مده
هوش مصنوعی: ای ساقی، جانم را مشروب مده، چون که تو تنها همان یک بار به من چیزی داده‌ای و من هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم.
شهره نگارم ز تو عیش و قرارم ز تو
جان بهارم ز تو رسم خزانم مده
هوش مصنوعی: عزیز من، شادی و آرامش من از توست، زندگی من بهار توست و از تو انتظار ندارم که روزهای خزان را برایم بیاوری.
جان چو توی بی‌شکی پیش تو جان جانکی
باش مرا ای یکی هر دو جهانم مده
هوش مصنوعی: جان من، چون تو با وجود بی‌نظیری، در پیش تو جانم ارزش و اهمیت دارد. پس ای یگانه، هر دو جهانی که دارم را از من مگیر.
پردگی و فاش تو آفت او باش تو
جان رهی باش تو جان و روانم مده
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به شخصی اشاره می‌کند که زیبایی و شگفتی‌اش در چشم دیگران را به نوعی آفت و مشکل برای خودش می‌داند. او از آن شخص می‌خواهد که این زیبایی را فاش نکند و در عوض، جان و روح او را تحت تأثیر قرار ندهد. به نوعی خواسته شده تا از این جذابیت و زیبایی به خوبی استفاده کند و آن را با احتیاط و دقت نشان دهد.
دوش بدادی مرا از کف خود باده را
چون که چنینم درآ جز که چنانم مده
هوش مصنوعی: دیشب من را مست کرد و دیگر نتوانستم خطراتش را احساس کنم. حالا که اینگونه شده‌ام، نباید مرا به خطر بیندازی و مجدداً مستم کنی.
غیر شرابی چو زر ای صنم سیمبر
هیچ ندانم دگر ز آنک ندانم مده
هوش مصنوعی: ای زیبای نقره‌ای، هیچ چیزی جز شراب طلا را نمی‌شناسم؛ چرا که نمی‌دانم چیز دیگری به من بدهی یا نه.
نیست شدم در چمن قفل بر آن در بزن
هر کی بپرسد ز من هیچ نشانم مده
هوش مصنوعی: در باغ گم شده‌ام و در بسته‌ای را بزن. هر کسی اگر از من بپرسد، هیچ نشانی از من نده.
شیر پراکنده‌ام زخم تو را بنده‌ام
بی‌تو اگر زنده‌ام جز به سگانم مده
هوش مصنوعی: من مانند شیری هستم که زخم‌های تو را بر دوش دارم و به تو وابسته‌ام. اگر هم زنده‌ام، تنها زندگی‌ام به مانند سگان است.
زان مه چون اخترم زان گل تازه و ترم
بی‌همگان خوشترم با همگانم مده
هوش مصنوعی: از آن ماه، چون ستاره‌ای درخشانم، از آن گل تازه و شادابم. بدون اینکه با کسی باشم، برایم بهتر است و با جمع بودنم، خوشی‌ام را از دست ندهید.
خسرو تبریزیان شمس حق روحیان
پر شده از تو دهان زخم زبانم مده
هوش مصنوعی: ای خسرو تبریزی، شمس راستین، روح من پر از توست. زبانم را با سخنان زهرآگین زخمی نکن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۰۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/02/15 22:05
پدرام

مولانای جان.

1399/02/15 22:05
پدرام

مولانای جان