گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰۲

باده بده ساقیا عشوه و بادم مده
وز غم فردا و دی هیچ به یادم مده
باده از آن خم مِه پر کن و پیشم بنه
گر نگشایم گره هیچ گشادم مده
چون گذرد می ز سر گویم ای خوش پسر
باده نخواهم دگر مست فتادم مده
چاکر خنده توام کشته زنده توام
گر نه که بنده توام باده شادم مده
فتنه به شهر توام کشته قهر توام
گر نه که بهر توام هیچ مرادم مده
صدقه از آن لعل کان بخش بر این پرزیان
ور ز برای تو جان صدقه ندادم مده
از سر کین درگذر بوسه ده ای لب شکر
بر سر هر خاک سر گر ننهادم مده
هر که دوم بار زاد عشق بدو داد داد
صد ره از صدق و داد گر بنزادم مده
شمس حق نیک نام شد تبریزت مقام
گر نشکستم تمام هیچ تو دادم مده

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باده بده ساقیا عشوه و بادم مده
وز غم فردا و دی هیچ به یادم مده
هوش مصنوعی: ساقی، باده‌ای به من بده و از خودت ناز و عشوه بران، اما مرا از یاد آوردن غم‌های فردا و دیروز بازدار.
باده از آن خم مِه پر کن و پیشم بنه
گر نگشایم گره هیچ گشادم مده
هوش مصنوعی: شراب را از آن ظرف پر کن و پیش من بگذار، اگر نتوانم گره‌ای را باز کنم، هیچ چیز دیگری به من نده.
چون گذرد می ز سر گویم ای خوش پسر
باده نخواهم دگر مست فتادم مده
هوش مصنوعی: وقتی اثر میگساری از سرم گذشت، می‌گویم: «ای جوان خوش‌خلق! دیگر از شراب نخواهم نوشید و دیگر نمی‌خواهم مست شوم.»
چاکر خنده توام کشته زنده توام
گر نه که بنده توام باده شادم مده
هوش مصنوعی: من به خنده‌های تو خدمتگذارا هستم و دل‌باخته‌ی توام. اگرچه بنده‌ات هستم، اما نگذار که ناز و شادابیت مرا مست کند.
فتنه به شهر توام کشته قهر توام
گر نه که بهر توام هیچ مرادم مده
هوش مصنوعی: فتنه و آشوب در شهر تو ناشی از غیض و خشم توست؛ اگر نه تصمیم من برای تو هیچ چیز دیگری نیست.
صدقه از آن لعل کان بخش بر این پرزیان
ور ز برای تو جان صدقه ندادم مده
هوش مصنوعی: صدقه‌ای که از سنگ قیمتی (لعل) به تو می‌دهم، بر این زحمت‌کش (پرزیان) نخواهد بود و اگر از جان خود به خاطر تو چیزی ندادم، آن را نپسند.
از سر کین درگذر بوسه ده ای لب شکر
بر سر هر خاک سر گر ننهادم مده
هوش مصنوعی: از روی کینه بگذر و بر لبان شیرینت بوسه بگذار. هرگاه بر خاکی سر نهادید، آن را به من مده.
هر که دوم بار زاد عشق بدو داد داد
صد ره از صدق و داد گر بنزادم مده
هوش مصنوعی: هر کس بار دیگر در عشق به او برگردد، باید با صداقت و انصاف رفتار کند. اگر از درستی و صداقت دور شوم، نباید از من چیزی بخواهی.
شمس حق نیک نام شد تبریزت مقام
گر نشکستم تمام هیچ تو دادم مده
هوش مصنوعی: شمس حق، به شخصیت برجسته‌ای اشاره دارد که در تبریز به مقام و جایگاه رفیعی دست یافته است. او با وجود تمامی چالش‌ها و سختی‌ها، همچنان در تمام وجودش از مقام و حیثیت خود حفاظت کرده است و به کسی که اجازه ندهد که این مقام را از دست بدهد، اهمیت می‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۰۲ به خوانش عندلیب