گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰

تو جان و جهانی کریما مرا
چه جان و جهان از کجا تا کجا
که جان خود چه باشد بر عاشقان
جهان خود چه باشد بر اولیا
نه بر پشت گاویست جمله زمین
که در مرغزار تو دارد چرا
در آن کاروانی که کل زمین
یکی گاوبارست و تو ره نما
در انبار فضل تو بس دانه‌هاست
که آن نشکند زیر هفت آسیا
تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم
زهی چشم بند و زهی سیمیا
تو را عالمی غیر هجده هزار
زهی کیمیا و زهی کبریا
یکی بیت دیگر بر این قافیه
بگویم بلی وام دارم تو را
که نگزارد این وام را جز فقیر
که فقرست دریای در وفا
غنی از بخیلی غنی مانده‌ست
فقیر از سخاوت فقیر از سخا

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو جان و جهانی کریما مرا
چه جان و جهان از کجا تا کجا
هوش مصنوعی: تو اصل و اساس هستی، ای بخشنده! من چطور می‌توانم منبع هستی و زندگی‌ام را بشناسم و بگویم که این هستی از کجا آمده و به کجا می‌رود؟
که جان خود چه باشد بر عاشقان
جهان خود چه باشد بر اولیا
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ارزش و مقام جان انسان و عشق اشاره دارد. به این معنا که برای عاشقان، جان آنها اهمیت بیشتری دارد و در مقایسه با دیگران، برای اولیا و افراد خاص نیز، جایگاه و مقام شخصی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. در واقع، این جمله به عمق احساسات و ارادت در عشق و معنویت پرداخته و نشان‌دهنده تأثیرگذاری این مفاهیم بر زندگی انسان‌هاست.
نه بر پشت گاویست جمله زمین
که در مرغزار تو دارد چرا
هوش مصنوعی: همه زمین به‌طور یکسان بر روی گاوی قرار ندارد، پس چرا در دشت تو این‌گونه است؟
در آن کاروانی که کل زمین
یکی گاوبارست و تو ره نما
هوش مصنوعی: در آن کاروانی که تمام دنیا به مانند یک بار گاو است، تو می‌توانی مسیر را نشان بدهی.
در انبار فضل تو بس دانه‌هاست
که آن نشکند زیر هفت آسیا
هوش مصنوعی: در انبار دانش و فضل تو چنان دانه‌های گرانبهایی وجود دارد که هیچ آسیبی نمی‌تواند آن‌ها را از بین ببرد.
تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم
زهی چشم بند و زهی سیمیا
هوش مصنوعی: تو در نگاه نقاش به خوبی دیده می‌شوی و از چشم دیگران پنهانی. تو چشمان زیبایی داری و به مانند جادوگری هستی که همه را مجذوب خود می‌کند.
تو را عالمی غیر هجده هزار
زهی کیمیا و زهی کبریا
هوش مصنوعی: تو را جهانی فراتر از هجده هزار عالم می‌شناسم، تو گنجی باارزش و عظیم هستی.
یکی بیت دیگر بر این قافیه
بگویم بلی وام دارم تو را
هوش مصنوعی: من یک شعر دیگر به همین وزن و قافیه می‌گویم، بله من به تو بدهکارم.
که نگزارد این وام را جز فقیر
که فقرست دریای در وفا
هوش مصنوعی: فقط فقیر، به خاطر فقرش، می‌تواند این وام را بر عهده بگیرد. فقر او مانند دریا، وفادار و پایدار است.
غنی از بخیلی غنی مانده‌ست
فقیر از سخاوت فقیر از سخا
هوش مصنوعی: توانگرانی که بخیل هستند، با وجود ثروتشان همچنان در فقر باقی می‌مانند، در حالی که آن‌هایی که سخاوتمندند، حتی اگر خود در تنگدستی باشند، روحیه‌ای غنی دارند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش نازنین بازیان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"جان و جهان / تصنیف"
با صدای سالار عقیلی (آلبوم یار مست)

حاشیه ها

1393/06/12 00:09
ناشناس

برای دانلود آهنگ جان جهان با صدای سالار عقیلی به این آدرس مراجعه کنید :
www.taksong.ir/takdl/92-mehr/Salar%20Aghili%20-%20Jaane%20Jahan.mp3

1393/10/19 21:01
هنگامه حیدری

در بیت ششم می فرماید:
تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم
زهی چشم بند و زهی سیمیا
سیمیا به همراه کیمیا، لیمیا، هیمیا و ریمیا علوم خفیه را تشکیل می دهد .
سیمیا:
سیمیا. (اِ) علم سیمیا. علم طلسم که از آن انتقال روح در بدن دیگری کنند و به هر شکل که خواهند درآید و چیزهای موهوم در نظر آرند که در حقیقت وجود آنها نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود مانع آنچه موافق آن باشد و قسمی در علوم سامیه است . (از نفایس الفنون ). علمی است که بدان تسخیر جن میشود. (بحر الجواهر). یکی از علوم خفیه و از علوم محتجبه قدما است ، و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود یا منع آنچه موافق عادت . (فرهنگ فارسی معین ). «علم » خواص و اسرار حروف . مدعیان وقوف بر این «علم » برای حروف طبایع (آتشی ، آبی و خاکی ) مرموز قائل بودند و چون اسماء مرکب از حروف است ، همین طبایع و اسرار را در اسماء ساری میدانستند و مدعی بودند که بوسیله ٔ حروف و اسماء میتوان در عالم طبیعت تصرف کرد. از صاحب نظران در سیمیا یا علم حروف و اسماءابن العربی و بونی را میتوان نام برد که نتیجه و ثمره ٔ سیمیا را تصرف کردن نفوس ربانی در عالم طبیعت میدانستند به یاری اسماءالحسنی و کلمات الهی که از حروف ناشی میشود
لیمیا:
لیمیا از دانش‌نماها و از شاخه علوم خفیه است. به نظر برخی از معتقدان به آن، لیمیا علمی است که از کیفیت تاثیر قدرت اراده و روح به وسیله ارتباط آن با ارواح قوی و بزرگ، مانند ارتباط با فرشتگانی که موکل ستارگانند، گفتگو دارد. این علم همان فن تسخیر است؛ چون به وسیله آن ارواح قوی یا جنیان را تسخیر کرده و از آنان کمک می‌گیرد.
لیمیا: به گفته باورمندان به آن، در لیمیا چگونگی تأثیرهای ارادی در صورت اتصالش با موجودات ماورائی مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. لیمیا منجر به کسب قدرت تسخیر جن و روح می‌شود. منظور از تسخیر آن است که موجودات در اختیار و به فرمان انسان باشند.
هیمیا:
هیمیا یکی از دانش‌نماها از شاخه علوم خفیه است.
بنا به تعریف باورمندان به این دانش‌نما، هیمیا علم تسخیرات است و در آن آمیختن نیروهای جهان فراسو با عناصر این‌جهانی مد نظر است.
در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی (عناصر این‌جهانی) نیروهای ماورائی جهت انجام کارها به خدمت گرفته می‌شوند. ظاهراً طالع‌بینی نیز زیرمجموعه هیمیا می‌باشد. در طالع‌بینی باور بر این است که محل و موقعیت قرار گرفتن ستارگان در لحظه تولد نوزاد، بر سرنوشت و آینده او تأثیر می‌گذارد و از این طریق نسبت به پیشگویی در مورد آینده اقدام می‌شود. طالع‌بینان معمولاً با استناد به تأثیرات ماه، خورشید و ستارگان دیگر پیشگویی می‌کنند.
ریمیا: ریمیا یکی از پنج علم خفی است که از استخدام قوای مادی برای دست یابی به آثاری خارق‌العاده سخن می‌گوید. آن را «شعبده» نیز گفته‌اند.
کیمیا: کیمیا. (معرب ، اِ) کیمیاء. عملی است مشهور نزد اهل صنعت که به سبب امتزاج روح و نفس ، اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رسانند یعنی قلعی و مس را نقره و طلا کنند، و چون این عمل خالی از حیله و مکری نیست از این جهت به این نام خوانند. (برهان ). لغتی است بسیار معروف و مشهور، به اصطلاح اهل صنعت ، علمی و عملی است که روح و نفس اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رساند یعنی قلعی و مس را سیم و زر کند. (انجمن آرا) (آنندراج ) .علمی که آن را صنعت نیز گویند و در آن بحث کنند از امتزاج روح و نفس که بدان اجساد ناقصه را به رتبه ٔ کمال رسانند. (ناظم الاطباء). معرب از یونانی خمیا به معنی اختلاط و امتزاج ، یکی از علوم خفیه که از علوم خمسه ٔ محتجبه ٔ قدما بود، و آن صنعتی است که معتقد بودند به وسیله ٔ آن اجساد ناقص را به مرتبه ٔ کمال توانند رسانید، مثلاً قلعی و مس را تبدیل به نقره و طلا کنند. (فرهنگ فارسی معین ). معرب از یونانی خمیا (به معنی اختلاط و امتزاج ) . قیاس شود با آلشیمی و شیمی فرانسوی و کمیستری انگلیسی . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کیمیا عبارت است از معرفت کیفیت تغییر صورت جوهری با جوهری دیگر و تبدیل مزاج آن به تطهیر و تحلیل و تعقیدو مانند آن ، و آن را اکسیر و صنعت نیز خوانند. (نفایس الفنون ). دانش ساختن زر و سیم از بسایط دیگر.

1394/02/30 12:04
ناشناس

کیمیا، ایهام -1 فرزند مولانا و همسر شمس
2- علم کیمیا

1398/02/14 15:05
جیم میم

معنی سه بیت آخر چیست؟
"که" در اول بیت، "چه کسی" است یا حرف ربط؟
مصرع آخر چرا تکرار دارد؟

1398/02/15 08:05
محسن ، ۲

جیم میم عزیز
یکی بیت دیگر بر این قافیه
بگویم بلی وام دارم تو را
که نگزارد این وام را جز فقیر
که فقرست دریای در وفا
غنی از بخیلی غنی مانده‌ست
فقیر از سخاوت فقیر از سخا.
میگوید : بیتی دیگر بگویم تا دِینم را ادا کرده باشم، واین دِین جز با فقیر که چون دریایی ست پُر مروارید از وفاداری، ادا نمی شود، ثروتمند از بُخل ثروتمند است و کسی که سخاوت ندارد از بخشندگی و کرم محروم است،

1398/02/15 14:05
محسن ، ۲

غنی از بخیلی غنی مانده‌ست
فقیر از سخاوت فقیر از سخا.
ثروتمند از خِسَت ثروتمند است ولی از سخاوت و بخشش و جوانمردی تُهی ست.

1399/11/26 17:01
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

عرض سلام و ادب .
در مصرع دوم از بیت آخر ،
علاوه بر معنی اصلی که " ثروتمند به دلیل بخل، غنی شده و از نظر بخشش و کرم فقیر است " اشاره ظریفی هم شده که فقیر به دلیل بخشش تهیدست شده و اکنون نمیتواند سخاوتمند باشد .
دیر زی - شاد زی - مهر افزون

1402/01/18 22:04
یزدانپناه عسکری

سیمیا: لفظی است مأخوذ از عبری مرکب از (شم) یعنی اسم و (یه) یعنی اللَّه و اصطلاحاً، اطلاق می‌شود بر علمی که انسان به سبب آن متمکن می‌شود بر اظهار آنچه مخالف عادت است و ایجاد صور خیالی./بدیع‌الزمان فروزانفر، شرح مثنوی شریف (فروزانفر)، 3جلد، انتشارات زوار - تهران، چاپ: اول، 1367. ج1 صفحه 225

________