گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۹۷

ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته
صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده
صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته
از آهوان چشمت ای بس که شیر عشقت
هم پوست بردریده هم استخوان شکسته
دیدن به خواب در شب ماه تو را مبارک
وز بامداد رویت دیدن زهی خجسته
ای بنده کمینت گشته چو آبگینه
بشکسته آبگینه صد دست و پا بخسته
در حسن شمس تبریز دزدیده بنگریدم
زه گفتم و ز غیرت تیر از کمان بجسته

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته
هوش مصنوعی: ای عشق تو باعث حسادت دیگران شده‌ای، اما همه عاشقان از قید و بندهای مادی آزاد هستند.
صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده
صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته
هوش مصنوعی: در یک ظرف صد بار چکش زده شده، و از آن ظرف صد بار به اندازه‌ای نوشیده‌اند که عاقلانه به نظر می‌رسد.
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته
هوش مصنوعی: تو یک ریسمان را به جایی باری من انداختی، و من در هوا معلق ماندم، اما آن ریسمان پاره شد.
از آهوان چشمت ای بس که شیر عشقت
هم پوست بردریده هم استخوان شکسته
هوش مصنوعی: از زیبایی چشمانت، عشقت به قدری قوی است که شیر را هم به زانو درآورده و آسیب‌پذیر کرده است؛ هم پوستش را کنده و هم استخوانش را شکسته.
دیدن به خواب در شب ماه تو را مبارک
وز بامداد رویت دیدن زهی خجسته
هوش مصنوعی: دیدن تو در خواب در شب که ماه هستی، برای من خوش‌یمن است، و صبحگاهی که چهره‌ات را می‌بینم، بسیار خوشحال‌کننده است.
ای بنده کمینت گشته چو آبگینه
بشکسته آبگینه صد دست و پا بخسته
هوش مصنوعی: ای بندۀ من، چون شیشه‌ای شکسته، در کمین نشسته‌ای و به مانند شیشه‌ی تکه‌تکه، دست و پاهایت بسته شده است.
در حسن شمس تبریز دزدیده بنگریدم
زه گفتم و ز غیرت تیر از کمان بجسته
هوش مصنوعی: در زیبایی شمس تبریز نگاهی دزدانه انداختم؛ به گونه‌ای که از حرف زدنم و حسادت، تیر از کمان رها شد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۹۷ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"مست"
با صدای محمد عبداللهی (آلبوم مست)

حاشیه ها

1393/07/06 23:10
ناشناس

بیت سوم: وقتی برای پرنده ای دامی پهن کنند و اونو بگیرن که ریسمان افکندن نماد این کاره دیگه نمیتونه بپره اما اینجا مولانا میگه وقتی منو اسیر خودت کردی من اوج گرفتم و حالا که اون ریسمان پاره شده و من ازت دورم حالا سردرگمم ، با اینکه تو اوجم ولی سردرگمم

1396/11/07 12:02
بیگانه

یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته...

1402/06/01 11:09
علیرضا طالبی

ممنون میشم اگه یکی لطف کنه بصورت خلاصه بیت دوم رو توضیح بده

1403/02/05 08:05
امین حرمشاهی

با سلام و احترام

معنی بیت اول و بخصوص مصرع اول برای من روشن نیست.

اگر از دوستان کسی به معنی آگاه است لطفا راهنمایی بفرمایید. 

1403/08/12 01:11
وحید نجف آبادی

درود ارادت

معنی بیت اول

ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته

مولانا از زبان خداوند میگه که؛ خداوند از غیرتش به دور عاشقانش حصار بسته 

تخته اینجا به معنای حصار هست

وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته

میگه که ای تویی که عاشقانت هم از تخت به معنای تخت پادشاهی تشبیحی از عالم مادی است رسته اند، رها شده اند و همینطور از تخت که به معنای حصار است رها شدند ینی چنان شیفته تو اند که نیازی به حصار نیست و جایی نمی روند