غزل شمارهٔ ۲۳۹۱
بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
دروازه بلا را بر عشق باز کرده
بازار یوسفان را از حسن برشکسته
دکان شکران را یک یک فراز کرده
شمشیر درنهاده سرهای سروران را
و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده
خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته
و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده
آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی
ای ما برون حلقه گردن دراز کرده
از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد
کشتی جان ما را دریای راز کرده
ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده
وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده
بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر
کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده
ای خاک پای نازت سرهای نازنینان
وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده
ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز
گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
غزل شمارهٔ ۲۳۹۰: آن آتشی که داری در عشق صاف و سادهغزل شمارهٔ ۲۳۹۲: ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
دروازه بلا را بر عشق باز کرده
هوش مصنوعی: مغنی دوباره برگشته و با سازش دروازهٔ مصیبت را به روی عشق گشوده است.
بازار یوسفان را از حسن برشکسته
دکان شکران را یک یک فراز کرده
هوش مصنوعی: بازار زیبایی یوسفها به علت جذابیت او خلوت شده و دکانهای شکر هم یکی یکی به اوج رسیدهاند.
شمشیر درنهاده سرهای سروران را
و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده
هوش مصنوعی: شمشیر در دست گرفته سرهای فرمانروایان را به پایین آورده و به این ترتیب آنها را از معنی و مفهوم خود بسیار بلندمرتبهتر کرده است.
خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته
و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده
هوش مصنوعی: عاشقانی که جانشان را به خاطر عشق فدای کردهاند، در خون خود نشستهاند و بعد از آن بر روی جنازه هر یک از آنها نماز میخوانند.
آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی
ای ما برون حلقه گردن دراز کرده
هوش مصنوعی: حلقههای موی تو، همانند حَلَکی است که روزی ما را به دور خود میچرخاند. اکنون ما گردن بلند کرده و از آن حلقهها خارج شدهایم.
از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد
کشتی جان ما را دریای راز کرده
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عشق تو، مانند نوح که نوحهسرایی میکرد، روح ما را به دریای اسرار و رازها تبدیل کردهای.
ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده
وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده
هوش مصنوعی: ای تو که با زیبایی و دلربایی خود، چون یک گیسوی زیبا، صدها دل را شگفت زده کردهای و با یک نگاه دلربا، سیصد شب یلدا را به قیافهای دلانگیز تبدیل کردهای.
بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر
کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده
هوش مصنوعی: سرنوشت ابدی برای تو را در مقابل من قرار داده و من در انتظار تو هستم، در حالی که تو با ناز و کرشمه خود مرا میکشی.
ای خاک پای نازت سرهای نازنینان
وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده
هوش مصنوعی: ای خاک پای تو، سرهای بزرگ و عزیز را به زمین میزند و برای زیبایی تو، خداوند خود را به صورت نیازمند به نمایش گذاشته است.
ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز
گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
هوش مصنوعی: ای زرگر حقیقت، ای شمس تبریز، گاهی مانند طلا بریده میشوم و گاهی مانند گاز در حال پز میآیم.
حاشیه ها
1397/02/09 21:05
همایون
شمس دریای معنی است و هر بار معانی نو میآورده است و این خود معنی ناز نیز هست که رسیدن به راز را با آمدن راز نویی همراه میکند و حق نیاز را پدید آورده است تا این بازی میان رازورزان و سروران و سر افرازان و گردن درازان و زرگران و مطربان و زیبایان و نازنینان و عشق ورزان و شکر فروشان به جریان درآید و معنیهای تازه چون گوشوارهای طلا نصیب آدمی سازد و جان او را بزرگ و بزرگ تر کند و کشتی جان را به دریائی از رازها مبدل سازد