غزل شمارهٔ ۲۳۸۴
جستهاند دیوانگان از سلسله
ز آنک برزد بوی جان از سلسله
نعرهها از عاشقان برخاسته
الامان و الامان از سلسله
جان مشتاقان نمیگنجد همی
در زمین و آسمان از سلسله
پیش لیلی میبرم من هر دمی
جان مجنون ارمغان از سلسله
حلقههای عشق تو در گوش ماست
هوش ما را تو مران از سلسله
فتنه بین کز سلسله انگیختی
فتنه را هم مینشان از سلسله
صد نشان بر پای جان از بند توست
گرچه جان شد بینشان از سلسله
شمس تبریزی مرادم زلف توست
گرچه کردم من بیان از سلسله
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جستهاند دیوانگان از سلسله
ز آنک برزد بوی جان از سلسله
هوش مصنوعی: دیوانگان به خاطر اینکه بوی روح و جان را از زنجیره زندگی خود احساس کردهاند، از آن زنجیره گریختهاند.
نعرهها از عاشقان برخاسته
الامان و الامان از سلسله
هوش مصنوعی: فریادهای عاشقان بلند شده است و فریاد میزنند که کمک کنید و نجات بدهید.
جان مشتاقان نمیگنجد همی
در زمین و آسمان از سلسله
هوش مصنوعی: دلهای عاشقان دیگر جا نمیگیرد و به حدی شوق و اشتیاق دارند که فراتر از زمین و آسمان احساس میشود.
پیش لیلی میبرم من هر دمی
جان مجنون ارمغان از سلسله
هوش مصنوعی: هر لحظه که به حضور لیلی میروم، جان مجنون را به عنوان هدیهای از طرف خودم به او میآورم.
حلقههای عشق تو در گوش ماست
هوش ما را تو مران از سلسله
هوش مصنوعی: حلقههای عشق تو در گوش ماست، پس هوش ما را از این زنجیره نران.
فتنه بین کز سلسله انگیختی
فتنه را هم مینشان از سلسله
هوش مصنوعی: فتنهای که تو از نسل خود به راه انداختی، همان فتنه را هم میتوانی از نسل خود نشان دهی.
صد نشان بر پای جان از بند توست
گرچه جان شد بینشان از سلسله
هوش مصنوعی: پاهای جان ما به خاطر تو صد نشان دارد، هرچند جان بینشان شده است و از زنجیرهاش آزاد است.
شمس تبریزی مرادم زلف توست
گرچه کردم من بیان از سلسله
هوش مصنوعی: من هدفم و آرزوم زلف توست، هرچند که من به توصیف از این زنجیره پرداختهام.