گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۷

یار ما دلدار ما، عالم اسرار ما
یوسف دیدار ما، رونق بازار ما
بر دم امسال ما، عاشق آمد پار ما
مفلسانیم و تویی، گنج ما دینار ما
کاهلانیم و تویی، حج ما پیکار ما
خفتگانیم و تویی، دولت بیدار ما
خستگانیم و تویی، مرهم بیمار ما
ما خرابیم و تویی، از کرم معمار ما
دوش گفتم عشق را: «ای شه عیار ما
سر مکش منکر مشو، برده‌ای دستار ما»
پس جوابم داد او: «کز تو است این کار ما
هر چه گویی وادهد، چون صدا کهسار ما»
گفتمش: «خود ما کهیم، این صدا گفتار ما
زانک کُه را اختیار، نبود ای مختار ما»
گفت: «بشنو اولا شمه‌ای ز اسرار ما
هر ستوری لاغری کی کشاند بار ما؟»
گفتمش: «از ما ببر, زحمت اخبار ما
بلبلی مستی بکن، هم ز بوتیمار ما
«هستی تو فخر ما، هستی ما عار ما
«احمد و صدیق بین، در دل چون غار ما»
می ننوشد هر میی مست دردی خوار ما
خور ز دست شه خورد مرغ خوش منقار ما
چون بخسپد در لحد، قالب مردار ما
رسته گردد زین قفس، طوطی طیار ما
خود شناسد جای خود، مرغ زیرکسار ما
بعد ما پیدا کنی، در زمین آثار ما
گر به بستان بی‌توییم، خار شد گلزار ما
ور به زندان با توییم، گل بروید خار ما
گر در آتش با توییم، نور گردد نار ما
ور به جنت بی‌توییم، نار شد انوار ما
از تو شد باز سپید، زاغ ما و سار ما
بس کن و دیگر مگو، کاین بود گفتار ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۳۷ به خوانش حسین رستگار

حاشیه ها

1402/09/16 09:12
مسافر
سلام: این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 990 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید

parvizshahbazi

 

aparat