غزل شمارهٔ ۲۳۵۸
ماییم و دو چشم و جان خیره
بنگر تو به عاشقان خیره
تو چون مه و ما به گرد رویت
سرگشته چو آسمان خیره
عقل است شبان به گرد احوال
فریاد از این شبان خیره
در دیده هزار شمع رخشان
وین دیده چو شمعدان خیره
از شرق به غرب موج نور است
سر میکند از نهان خیره
بیرون ز جهان مرده شاهی است
وز عشق یکی جهان خیره
گویی که مرا از او نشان ده
خیره چه دهد نشان خیره
از چشم سیه سپید پرخون
کز چشم بود زبان خیره
در روی صلاح دین تو بنگر
تا دریابی بیان خیره
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماییم و دو چشم و جان خیره
بنگر تو به عاشقان خیره
هوش مصنوعی: ما هستیم و دو چشم و جان، تو هم نگاه کن به عاشقان که در حال خیره شدن هستند.
تو چون مه و ما به گرد رویت
سرگشته چو آسمان خیره
هوش مصنوعی: تو همانند ماهی و ما به دور تو میچرخیم، مانند آسمان که به تماشای تو خیره شده است.
عقل است شبان به گرد احوال
فریاد از این شبان خیره
هوش مصنوعی: عقل مانند چوپانی است که در حال نظارت بر وضعیتها و امور مختلف است. اما باید به این چوپان نادان و غافل گرفتارتر از او افسوس خورد.
در دیده هزار شمع رخشان
وین دیده چو شمعدان خیره
هوش مصنوعی: در چشمانم هزاران شمع روشن است، اما این چشم مثل شمعدانی سرگردان و بیحرکت است.
از شرق به غرب موج نور است
سر میکند از نهان خیره
هوش مصنوعی: پرتو نور از شرق تا غرب میتازد و به گونهای از پنهان به چشم میآید.
بیرون ز جهان مرده شاهی است
وز عشق یکی جهان خیره
هوش مصنوعی: بیرون از این دنیای مادی، کسی وجود دارد که به شدت تحت تأثیر عشق قرار گرفته و گرفتار زیباییهای آن است.
گویی که مرا از او نشان ده
خیره چه دهد نشان خیره
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که درخواست میکنی مرا به نشانی از او برسانی؛ در حالی که خودم نمیدانم او چه نشانی دارد.
از چشم سیه سپید پرخون
کز چشم بود زبان خیره
هوش مصنوعی: از چشمان سیاه و زیبا، اشکهای خونین میریزد که از چشمهایم بیانگر حالت نگران و حیرتزدهام است.
در روی صلاح دین تو بنگر
تا دریابی بیان خیره
هوش مصنوعی: به این موضوع توجه کن که تنها با تکیه بر درستی اصول دین خود میتوانی به درکی درست و واضح دست یابی.