غزل شمارهٔ ۲۳۵۷
ای گشته دلت چو سنگ خاره
با خاره و سنگ چیست چاره
با خاره چه چاره شیشهها را
جز آنک شوند پاره پاره
زان میخندی چو صبح صادق
تا پیش تو جان دهد ستاره
تا عشق کنار خویش بگشاد
اندیشه گریخت بر کناره
چون صبر بدید آن هزیمت
او نیز بجست یک سواره
شد صبر و خرد بماند سودا
میگرید و میکند حراره
خلقی ز جدایی عصیرت
بر راه فتاده چون عصاره
هر چند شدهست خون جگرشان
چستند در این ره و چه کاره
بیگانه شدیم بهر این کار
با عقل و دل هزارکاره
العشق حقیقه الاماره
و الشعر طباله الاماره
احذر فامیرنا مغیر
کل سحر لدیه غاره
اترک هذا وصف فراقا
تنشق لهوله العباره
بگریخت امام ای مؤذن
خاموش فرورو از مناره
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گشته دلت چو سنگ خاره
با خاره و سنگ چیست چاره
هوش مصنوعی: ای دل تو مثل سنگ سخت و بیرحم شدهای، ولی سنگ و خار چگونه میتوانند به هم راهی ببرند یا درمانی برای یکدیگر بیابند؟
با خاره چه چاره شیشهها را
جز آنک شوند پاره پاره
هوش مصنوعی: با خار که شیشهها را پاره میکند، برای آنها چارهای نیست جز این که بشکنند و تکهتکه شوند.
زان میخندی چو صبح صادق
تا پیش تو جان دهد ستاره
هوش مصنوعی: تو چون صبح صادق میخندی و این خندهات چنان روشن و دلنشین است که ستارهها برای تو جان میدهند.
تا عشق کنار خویش بگشاد
اندیشه گریخت بر کناره
هوش مصنوعی: زمانی که عشق در کنارم افکارم را باز کرد، آن افکار به سمت و سوی دیگری فرار کردند.
چون صبر بدید آن هزیمت
او نیز بجست یک سواره
هوش مصنوعی: زمانی که صبر را دید، او هم به سرعت از میدان جنگ فرار کرد.
شد صبر و خرد بماند سودا
میگرید و میکند حراره
هوش مصنوعی: صبر و عقل به پایان رسیدند و حالا تنها احساس و شور و شوق باقی مانده است که میگرید و آتش میافکند.
خلقی ز جدایی عصیرت
بر راه فتاده چون عصاره
هوش مصنوعی: مردمی که از جدایی رنج میبرند، مانند عصارهای هستند که در مسیر زندگی جاری شدهاند.
هر چند شدهست خون جگرشان
چستند در این ره و چه کاره
هوش مصنوعی: هر چند که در این راه برایشان سختیها و دردها را تحمل کردهاند، اما در نهایت چه کاری از دستشان برمیآید؟
بیگانه شدیم بهر این کار
با عقل و دل هزارکاره
هوش مصنوعی: به خاطر این کار، ما از عقل و دل خود فاصله گرفتیم و به موجودات بیگانه تبدیل شدیم.
العشق حقیقه الاماره
و الشعر طباله الاماره
هوش مصنوعی: عشق حاکمیت و تسلطی واقعی دارد و شعر در واقع ابزار و وسیلهای برای بیان این حاکمیت است.
احذر فامیرنا مغیر
کل سحر لدیه غاره
هوش مصنوعی: مواظب باش! دشمن ما میتواند در هر لحظه از سحر و جادویش استفاده کند و خطرناک است.
اترک هذا وصف فراقا
تنشق لهوله العباره
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات ناشی از جدایی و فراق میپردازد. آنچه که بیان میشود، شدت و عمق ناراحتی و اندوهی است که جدایی به وجود میآورد و چنان تأثیرگذار است که حتی کلمات هم نمیتوانند به درستی آن را منتقل کنند. احساساتی که این جدایی به همراه دارد، به اندازهای قوی است که انسان را به فکر و سکوت وامیدارد.
بگریخت امام ای مؤذن
خاموش فرورو از مناره
هوش مصنوعی: ای مؤذن، از مناره پایین بیا و خاموش شو، چرا که امام از ما گریخته است.