غزل شمارهٔ ۲۳۵۵
ای دوش ز دست ما رهیده
امشب نرهی به جان و دیده
در پنجه ماست دامن تو
ای دست در آستین کشیده
حیلت بگذار و آب و روغن
ماییم هریسه رسیده
چشم من و چشم تو حریفند
ای چشم ز چشم تو چریده
ای داده مرا شراب گلگون
گل از رخ زرد من دمیده
زلف چو رسن چو برفشاندی
از عشق چو چنبرم خمیده
رفتی و ز چشم من بریدی
خون آید لاشک از بریده
بر گرد خیال تو دوانیم
ای بر سر ما غمت دویده
بر روزن تو چرا نپرد
مرغی ز قفس به جان رهیده
خامش کردم که جمله عیبیم
ای با همه عیبمان خریده
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دوش ز دست ما رهیده
امشب نرهی به جان و دیده
هوش مصنوعی: امشب از تو جدا شدهام و این فاصله به جان و دیدهام اثر گذاشته است.
در پنجه ماست دامن تو
ای دست در آستین کشیده
هوش مصنوعی: دست تو که در آستین کشیده شده، در دستان ماست.
حیلت بگذار و آب و روغن
ماییم هریسه رسیده
هوش مصنوعی: با تدبیر خود در زندگی، ما مانند مخلوطی از آب و روغن به هم میآمیزیم و در نهایت به وضعیتی خاص و مطلوب دست مییابیم.
چشم من و چشم تو حریفند
ای چشم ز چشم تو چریده
هوش مصنوعی: چشم من و چشم تو با هم رقابت میکنند، ای چشم، که از نظر تو فرار کردهام.
ای داده مرا شراب گلگون
گل از رخ زرد من دمیده
هوش مصنوعی: ای معشوقهام، با گل رنگین از شراب زندهام کردهای، گلی که از رنگ زرد رویم به او جان دادهای.
زلف چو رسن چو برفشاندی
از عشق چو چنبرم خمیده
هوش مصنوعی: زلفت مانند ریسمانی است که وقتی آن را به طرف من میاندازی، از عشق به دور من میپیچد و مرا در خود میگیرد.
رفتی و ز چشم من بریدی
خون آید لاشک از بریده
هوش مصنوعی: زمانی که تو رفتی و از دیدهام دور شدی، حتماً درد و رنجی به من خواهد رسید که گویی از دل بریدهام خون میآید.
بر گرد خیال تو دوانیم
ای بر سر ما غمت دویده
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم که همیشه به یاد تو باشیم، ای کسی که غم تو در دل ما جای دارد.
بر روزن تو چرا نپرد
مرغی ز قفس به جان رهیده
هوش مصنوعی: چرا در روزنه تو پرندهای از قفس به آزادی پرواز نمیکند؟
خامش کردم که جمله عیبیم
ای با همه عیبمان خریده
هوش مصنوعی: من سکوت کردم، چون خودم را پر از عیب میبینم؛ ای کسی که با وجود تمام عیبهایم، از من پذیرایی کردهای.