غزل شمارهٔ ۲۳۵۲
یک جام ز صد هزار جان به
برخیز و قماش ما گرو نه
ما از خود خویش توبه کردیم
ما هیچ نمیرویم از این ده
یک رنگ کند شراب ما را
تا هر دو یکی شود که و مه
درویش ز خویشتن تهی شد
پر ده تو شراب فقر پر ده
برخیز و به زه کن آن کمان را
ماییم کمان و باده چون زه
برجای بماند عقل پرفعل
این است سزای پیر فربه
ما غم نخوریم خود کی دیدهست
تو بار کشی و او کند عه
بگریز ز غم به سوی شه رو
وز خانه عاریت برون جه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک جام ز صد هزار جان به
برخیز و قماش ما گرو نه
هوش مصنوعی: یک جام از صد هزار جان به بلند بگیر و بدان که ارزش ما بیشتر از این است.
ما از خود خویش توبه کردیم
ما هیچ نمیرویم از این ده
هوش مصنوعی: ما از خودمان دست کشیدیم و به خود آمدیم، و هیچ کجا نمیرویم و در اینجا میمانیم.
یک رنگ کند شراب ما را
تا هر دو یکی شود که و مه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شراب ما را به یک رنگ و حالتی درمیآورد که ما و معشوقمان یکی شویم و هیچ جدایی بین ما نباشد. یعنی در حالت عشق و مستی، ارتباط عمیق و نزدیکی میان دو انسان به وجود میآید.
درویش ز خویشتن تهی شد
پر ده تو شراب فقر پر ده
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که درویش از خودخواهی و خودپسندی خالی شده است و از دیگران میخواهد که به او از شراب فقر و نیاز خود بدهند. به نوعی، او در پی رسیدن به روحی والاتر و آزادتر است و از تعلقات مادی فاصله گرفته است.
برخیز و به زه کن آن کمان را
ماییم کمان و باده چون زه
هوش مصنوعی: بلند شو و کمان را به زهاش بزن. ما مانند کمان و شراب هستیم که به هم پیوند خوردهاند.
برجای بماند عقل پرفعل
این است سزای پیر فربه
هوش مصنوعی: عقل فعال و پرتوان به همین دلیل است که این عاقبت، نصیب کسی میشود که سن و سالش بیشتر است و تجربههای زیادی دارد.
ما غم نخوریم خود کی دیدهست
تو بار کشی و او کند عه
هوش مصنوعی: ما نگران نیستیم، زیرا چه کسی تاکنون دیده است که تو بار را به دوش بکشی و او به تو خیانت کند؟
بگریز ز غم به سوی شه رو
وز خانه عاریت برون جه
هوش مصنوعی: به سوی شهر برو و از غمها فاصله بگیر، از خانهای که به عاریه گرفتهای خارج شو.