گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۵۰

آمد مه و لشکر ستاره
خورشید گریخت یک سواره
آن مه که ز روز و شب برون است
کو چشم که تا کند نظاره
چشمی که مناره را نبیند
چون بیند مرغ بر مناره
ابر دل ما ز عشق این مه
گه گردد جمع و گاه پاره
چون عشق تو زاد حرص تو مرد
بی‌کار شوی هزارکاره
چون آخر کار لعل گردد
بی‌کار نبوده‌ست خاره
گر بر سر کوی عشق بینی
سرهای بریده بر قناره
مگریز درآ تمام بنگر
زنده شده گشتگان دوباره

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد مه و لشکر ستاره
خورشید گریخت یک سواره
هوش مصنوعی: ماه نمایان شد و ستاره‌ها مانند سربازان خورشید را ترک کردند و به کناری رفتند.
آن مه که ز روز و شب برون است
کو چشم که تا کند نظاره
هوش مصنوعی: مهی که فراتر از روز و شب قرار دارد، چشمی وجود ندارد که بتواند به تماشای آن بپردازد.
چشمی که مناره را نبیند
چون بیند مرغ بر مناره
هوش مصنوعی: چشمی که توانایی دیدن مناره را ندارد، چگونه می‌تواند پرنده‌ای را که بر روی آن نشسته است ببیند؟
ابر دل ما ز عشق این مه
گه گردد جمع و گاه پاره
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر عشق به این ماه، گاهی مانند ابر جمع می‌شود و گاهی پاره پاره می‌گردد.
چون عشق تو زاد حرص تو مرد
بی‌کار شوی هزارکاره
هوش مصنوعی: زمانی که عشق تو در دل زنده می‌شود، حرص و طمع تو از بین می‌رود و انسان بی‌کار و بی‌هدف می‌شوی، در حالی که در حقیقت توانایی‌ها و تسلط‌های زیادی را داری.
چون آخر کار لعل گردد
بی‌کار نبوده‌ست خاره
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی که لعل به جواهر تبدیل می‌شود، نشان می‌دهد که در مسیر به دست آوردن آن، زحمات و کارهایی انجام شده است.
گر بر سر کوی عشق بینی
سرهای بریده بر قناره
هوش مصنوعی: اگر در محله عشق قدم بزنی و سرهای بریده را بر سر دیوار ببینی، نشان‌دهنده شدت و غم عشق است.
مگریز درآ تمام بنگر
زنده شده گشتگان دوباره
هوش مصنوعی: از فرار کردن پرهیز کن و همه چیز را با دقت تماشا کن، زیرا مردگان دوباره زنده شده‌اند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۵۰ به خوانش عندلیب