گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۳۵

رندان همه جمعند در این دیر مغانه
درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه
خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست
و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه
یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم
از پرده برون رفته همه اهل زمانه
آن جنس که عشاق در این بحر فتادند
چه جای امان باشد و چه جای امانه
کی سرد شود عشق ز آواز ملامت
هرگز نرمد شیر ز فریاد زنانه
پر کن تو یکی رطل ز می‌های خدایی
مگذار خدایان طبیعت به میانه
اول بده آن رطل بدان نفس محدث
تا ناطقه‌اش هیچ نگوید ز فسانه
چون بند شود نطق یکی سیل درآید
کز کون و مکان هیچ نبینی تو نشانه
شمس الحق تبریز چه آتش که برافروخت
احسنت زهی آتش و شاباش زبانه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رندان همه جمعند در این دیر مغانه
درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه
هوش مصنوعی: همه خوشگذران‌ها در این میخانه حضور دارند، پس تو نیز یک مقدار از آن نوشیدنی را به این پیر بالغ بده.
خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست
و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه
هوش مصنوعی: عشق به شدت در زندگی انسان تاثیر گذاشته و هر گوشه و کناره‌ای از زندگی‌اش را تحت‌تأثیر قرار داده است، در حالی که عقل و منطق از این وضعیت فرار کرده و به دنبال جای امنی می‌گردد.
یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم
از پرده برون رفته همه اهل زمانه
هوش مصنوعی: یک پرده را کنار زده، آن معشوق بزرگ، از پس پرده بیرون آمده و همه مردم زمانه را دیده است.
آن جنس که عشاق در این بحر فتادند
چه جای امان باشد و چه جای امانه
هوش مصنوعی: آنچه عاشقان در این عشق به آن افتاده‌اند، نه جایی برای امنیت دارد و نه جایی برای پناه.
کی سرد شود عشق ز آواز ملامت
هرگز نرمد شیر ز فریاد زنانه
هوش مصنوعی: عشق هرگز با انتقادات و ملامت سرد نخواهد شد، همان‌طور که شیر به خاطر صدای زنانه نرم و آرام نمی‌شود.
پر کن تو یکی رطل ز می‌های خدایی
مگذار خدایان طبیعت به میانه
هوش مصنوعی: یک ظرف بزرگ را از شراب‌های الهی پر کن و نگذار که خدایان طبیعت در این کار و میانه دخالت کنند.
اول بده آن رطل بدان نفس محدث
تا ناطقه‌اش هیچ نگوید ز فسانه
هوش مصنوعی: نخست باید آن مقدار مشخصی از روح را به او بدهی تا بتواند چیزی از قصه‌های خود نگوید.
چون بند شود نطق یکی سیل درآید
کز کون و مکان هیچ نبینی تو نشانه
هوش مصنوعی: زمانی که زبان خاموش شود، مانند سیلی به راه می‌افتد که از عرش و زمین هیچ نشانه‌ای از خود باقی نمی‌گذارد.
شمس الحق تبریز چه آتش که برافروخت
احسنت زهی آتش و شاباش زبانه
هوش مصنوعی: شمس تبریزی چقدر شعله‌ای از عشق و معنویت را روشن کرد! چه خوب و زیباست این آتش، که همچون زبانه‌ای سرکش و پرنشاط می‌درخشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۳۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/03/28 22:05
عبد کریم

اول بده آن رطل بدان نفس محدث
تا ناطقه‌اش هیچ نگوید ز فسانه