اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده
بگذاشته ما را تو و در خود نگریده
هوش مصنوعی: ای آنکه تو را از تمام موجودات برگزیدهایم، ما را فراموش کرده و فقط به خود مینگری.
تو شرم نداری که تو را آینه ماییم
تو آینه ناقص کژشکل خریده
هوش مصنوعی: تو حیا نمیکنی که ما آینهای روشن و کامل هستیم، در حالی که تو آینهای ناقص و معیوب هستی که خریدهای.
ای بیخبر از خویش که از عکس دل تو
بر عارض جانها گل و گلزار دمیده
هوش مصنوعی: ای کسی که از حقیقت وجود خود بیخبری، بدان که عشق تو همچون گلی زیبا در دلها شکوفه زده و زندگی را پر از سرسبزی کرده است.
صد روح غلام تو و هر دم چو کنیزک
آراسته خود را و به بازار دویده
هوش مصنوعی: هر لحظه چندین روح از عاشقان تو مانند کنیزی زیبا و آراسته در تلاشند و به بازار محبت تو میشتابند.
بر چرخ ز شادی جمال تو عروسی است
ای همچو کمان جان تو در غصه خمیده
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، همه جا جشن و شادی برپاک شده است، ای کسی که مثل کمان، وجودت در غمها خم شده است.
صد خرمن نعمت جهت پیشکش تو
وز بهر یکی دانه در این دام پریده
هوش مصنوعی: صدها انبوه نعمت برای تقدیم به تو آماده است، اما برای یک دانه، در این دام گرفتار شدهام.
ای آنک شنیدی سخن عشق ببین عشق
کو حالت بشنیده و کو حالت دیده
هوش مصنوعی: ای کسی که سخن عشق را شنیدی، حالا عشق را ببین؛ آن که حال تو را شنیده و حال تو را دیده است.
در عشق همان کس که تو را دوش بیاراست
امشب تو به خلوتگه عشق آی جریده
هوش مصنوعی: در عشق، همان شخصی که دیشب تو را آماده و زیبا کرده، امشب به مکان خصوصی عشق بیایید.
چون صبر بود از شه شمس الحق تبریز
ای آب حیات ابد از شاه چشیده
هوش مصنوعی: اگر صبر از جانب پادشاهی بزرگ و روشنفکر مانند شمسالدین تبریزی باشد، پس تو مانند آب حیات جاویدان و شگفتانگیز هستی که به وسیله چنین شاهی چشیده شده است.
حاشیه ها
غزل گفتگوی عاشق است و معشوق هر بیت آن میتواند بنا بر قاعده تخلیص از زبان عاشق باشد یا معشوق یا دیگری و هم چنین بنا به حال و مقام گوینده میتواند مضمون ویژه و نویی را در بر بگیرد
آنچه در عشق مبین است این است که معشوق هرگز نه به عاشق نگاه میکند و نه با او سخن میگوید بلکه از راه دل معشوق، یا خلوتگه عشق، هم خود را نشان میدهد و هم آن را لبریز از سخنهای نو میکند
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت - جان فدای شکرین پسته خاموشش باد - حافظ
عاشق میداند که معشوق همین کار را با هر کس و چیز دیگری نیز میکند که گاه موجب خشم و رنجش و غیرت اوست
گاه عاشق مقام خود را هم طراز معشوق خود میداند و همه بزرگی آنرا از وجود خود میداند و گاه زبان شکایت بر او میگشاید، این از دست عاشق حقیقی بر میآید نه مبتدیان و تازه کاران که بییشتر تقلید در کار آنان خود نمایی میکند و یا رعایت ادب و احترام و تقدس و سر سپردگی و همین را هم از دیگران توقع دارند که مانند آنان رفتار کنند این کار در مذهبیها بیشتر به چشم میخورد که خود را وکیل مدافع خدا و پیامبر میدانند
یک تخلّص دیگر که به خواننده غزل رو میکند
ی آنک شنیدی سخن عشق ببین عشق - کو حالت بشنیده و کو حالت دیده
در بیت آخر تخلّص به شمس صورت میگیرد و به زیبایی مطلب جمع و جور میشود
استاد الهی قمشه ای در مورد این شعر توضیحات خوبی داده اند. در مورد آراسته خود را و به بازار دویده می گویند حکایت مردمی است که اگر کاری انجام می دهند برای خدا نیست و اگر علمی و هجری کسب می کنند برای این است که آن را در بازار کار عرضه کنند و پولی بگیرند