گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳

ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه
کاستیزه همی‌گیرد او را مگر از لابه
نی نی تو بنال ای دل زیرا که من مسکین
بی‌صورت او هستم چون صورت گرمابه
شد خانه چو زندانم شب خواب نمی‌دانم
تا او نشود با من همخانه و همخوابه
حسن تو و عشق من در شهر شده شهره
برداشته هر مطرب آن بر دف و شبابه
ای در هوست غرقه هم صوفی و هم خرقه
هم بنده بیچاره هم خواجه نسابه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه
کاستیزه همی‌گیرد او را مگر از لابه
هوش مصنوعی: ای دل، تو بگو که من همچون ماهی هستم که در تابه‌ای سرخ می‌شود. آیا او می‌تواند از بین این حرارت و تابه نجات یابد؟
نی نی تو بنال ای دل زیرا که من مسکین
بی‌صورت او هستم چون صورت گرمابه
هوش مصنوعی: ای دل، از درد و غم خود بنال و ناله کن، زیرا من مثل یک دست‌وپای بی‌چهره و ناتوان هستم، همچون آب گرمابه که بی‌هویت و بی‌نیاز از زیبایی است.
شد خانه چو زندانم شب خواب نمی‌دانم
تا او نشود با من همخانه و همخوابه
هوش مصنوعی: شبیه زندان شده خانه‌ام و نمی‌توانم بخوابم تا زمانی که او با من همخانه و هم‌تخت نشود.
حسن تو و عشق من در شهر شده شهره
برداشته هر مطرب آن بر دف و شبابه
هوش مصنوعی: زیبایی تو و عشق من در این شهر زبانزد همه شده است، به طوری که هر نوازنده‌ای با ساز و گوشه‌نشینی‌اش در این باره می‌نوازد.
ای در هوست غرقه هم صوفی و هم خرقه
هم بنده بیچاره هم خواجه نسابه
هوش مصنوعی: ای کسی که در محبتت غرق شده است، هم صوفی هستید و هم در لباس حقیقت، هم بنده‌ای رنجور و هم صاحب‌نسب و ارادت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۲۳۲۳ به خوانش عندلیب