غزل شمارهٔ ۲۳۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۳۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با درود مشتری به دری در افغانستان می شود پایواز که خیلی زیباست و نیز برای اتاق انتظار لغت پایوازخانه را داریم که بسیار گیرا و شنیدنی است
ولهت فیک در بیت یکی مانده به آخر از وله است که یعنی در عشق کسی بودن و البته غمگین بودن .که واله را ما به کار می بریم .اما شیدا لغتی عبری است از شد به معنی جن و شیدا یعنی جن زده .
در بیت 12 مذنب ها یعنی غوره نیم رس . و ان از دنب فارسی است زیرا غوره که برسد از دنب و دنباله رسیدگی اش اشکار می گردد .
آیا شکوفه در بیت 9 همان هراش و و میدن و استفراغ است شمس جانم ؟
به عربی یک بازی خوب لغت تفریق با تفریغ دارد و اینکه هردو به معنی فاصله گذاری هستند یعنی تفریق از بابت مفارقت معنی فاصله گذاری می دهد و نیز تفریغ از بابت فراغت یعنی جای خالی . هر دو یک معنی می دهند
نه وحشتی دل عشاق را چو مفردها
نه خوف قطع و جداییست چون مرکبها..
با سلام حضور اساتید محترم
عقل در عربی از عقل به ضم ع و ق عقال یعنی پایبند شتر که نتواند از دایره محدودی خارج شود. عقل نمیتواند شک کند. ما رشنفکر دینی داریم و عاقل دینی.
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است اگر بنگری
تو بی چشم جانان جهان نسپری (فردسی)
دی عقل در افتاد و به کف کرده عصایی
در حلقه رندان شده این مفسده تا کی؟
تا ساقی ما ریخت بر او جام شراب
بشگست در صومعه کین معبده تاکی
و دگر میفرماید
سیل سیاه شب برد هرجا که عقل است و خرد
زان سیلشان کی واخرد جز مشتری هل اتی{مولانا)
چرا فردوسی خرد را ستایش میکند و انرا برترین گوهر انسانی میخواند و چرا مولوی انرا نکوهش میکند؟
سدهاست برای مردم ایران عقل و خرد را برابر نهاده اند که ازبزرگترین مسخ سازی تاریخ بوده اما بزرگان ما از ان اطلاع
داشت اند.
عقل و خرد دو جنبه متفاوت از تفکر هستند علاوه بر اینکه با هم یکی نیستند باهم ضدیت دارند. اما خرد در اوستا از دو پاره خر+تو سا خته شده. خر مفهوم ماه،زن،زایش،سنگ خارا امده. پاره دیگر تو همان واژه تاو و تاب است یعنی تابیدن و زاییدن وعشق است .خره به فتح اول و ضم ثانی یعنی نور گفته اند نوری ازلله فایز مشود(برهان قاطع)
حال چرا مولانا عقل و خرد را همسنگ دانسته
توضیحاتتان برایم اب رحمتی خواهد بود. در نهایت ممنونم
انسان از نظر جلال دین شاه هستی است همان گونه که در شاهنامه اولین انسان که کیومرث نام دارد اولین شاه نیز هست
بزرگی انسان و سروری او از خرد اوست
این بینش در ایران کهن ریشه دارد که اولین ایزد که مهر نام دارد از دل سنگی و در تاریک ترین شب پیدا میشود و زمین را خرم میسازد و به آسمان میرود و سوار بر گردونه خورشید میشود
در بینش رازورزی و یا عرفان همه عظمت و سروری انسان در حسی است که در او هست
و عشق نام دارد که همان مهر ایزدی است
در مقایسه با حس دیگری که در انسان هست که ترس نامیده میشود که همان کین حیوانی است
ترس حسی صاف و راست نیست ودر بسیای موارد دروغین و خطا کار است
حس های دیگری هم در انسان کار میکنندکه همگی آمیزه ای از راستی و دروغند که بین ترس و عشق قرار دارند
عشق تنها حسی است که سد در سد درست است و هیچ خطا در کار آن نیست و همین حس است که عارف سعی در پرورش و گسترش آن در خود دارد
خرد انسان از همه این حس ها بهره میگیرد
سلام این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 989 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید: