غزل شمارهٔ ۲۳۱
سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا
ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا
ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود
تو آن دمی که خدا گفت یحیی الموتی
دهان گور شود باز و لقمهایش کند
چو بسته گشت دهان تن از دم احیا
دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد
که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا
مباد روزی کاندر جهان تو دَرنَدَمی
که یک گیاه نروید ز جمله صحرا
فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است
چو بسکلد ز لب این باد، آن بوَد برجا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا
ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا
هوش مصنوعی: تو از زمانی که نسیم صبح به تو میرسد، سبکتر و زودگذرتر میشوی. هیچکس نمیتواند از این لحظهی زیبا سیر شود و در آن بماند، ای جانا.
ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود
تو آن دمی که خدا گفت یحیی الموتی
هوش مصنوعی: در زمانهایی که صحبت از زندگی و مرگ میشود، چه زمانی ممکن است کسی از زندگی ماندگار بماند یا سیر شود؟ تنها آن لحظهای که خدا به یحیی (علیهالسلام) دستور داد زنده شود، میتواند سرآغاز این امر باشد.
دهان گور شود باز و لقمهایش کند
چو بسته گشت دهان تن از دم احیا
هوش مصنوعی: هنگامی که دهان گور دوباره باز شود و از آن لقمهای گرفته شود، این نشاندهنده زنده شدن تن و بازگشت حیات به آن است.
دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد
که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم از دم تو بهرهمند شوم و بر روی دریا سوار شوم، نیاز دارم که هوا و شرایط محیطی به قدری مساعد باشد که کیسهام پر از باد شود.
مباد روزی کاندر جهان تو دَرنَدَمی
که یک گیاه نروید ز جمله صحرا
هوش مصنوعی: پادشاهی را تصور کن که روزی در جهانی زندگی میکند که هیچ گیاهی از زمین نمیروید و فقط بیابانی خالی وجود دارد. در این جهان خالی، نشان میدهد که روزهای بد و بحرانها ممکن است به وجود آیند و وجود محبت و زندگی جای خود را به خشکی و بیحالی دهند.
فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است
چو بسکلد ز لب این باد، آن بوَد برجا
هوش مصنوعی: نگران نباش، زیرا این لحظه نیز گذراست و دمی دیگر فرا میرسد. وقتی بادی از کنار لب تو بگذرد، بوی آن در جا خواهد ماند.