غزل شمارهٔ ۲۳۰۳
ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده
در قعر چنین چاهی ناخورده و نابرده
دنیا نبود عیدم من زشتی او دیدم
گلگونه نهد بر رو آن روسپی زرده
گلگونه چه آراید آن خاربن بد را
آن خار فرورفته در هر جگر و گرده
با تارک گل آمد موبند فروهشته
ابروی خود از وسمه آن کور سیه کرده
منگر تو به خلخالش ساق سیهش را بین
خوش آید شب بازی لیک از سپس پرده
رو دست بشو از وی ای صوفی روشسته
دل را بستر از وی ای مرد سراسترده
بدبخت و گران جانی کو بخت از او جوید
دربند بزرگی شد میسوزد چون خرده
فریاد رس ای جانان ما را ز گران جانان
ای از عدمی ما را در چرخ درآورده
خاموش سخن میران زان خوش دم بیپایان
تا چند سخن سازی تو زین دم بشمرده
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده
در قعر چنین چاهی ناخورده و نابرده
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی از آن کاخ و چادر به عمق چنین چاهی افتادم، بدون اینکه چیزی خورده یا دیده باشم.
دنیا نبود عیدم من زشتی او دیدم
گلگونه نهد بر رو آن روسپی زرده
هوش مصنوعی: دنیا برای من عید نیست، زیرا زشتیها را میبینم. مانند گلی که بر روی صورت یک زن گداخته و بیخود میشود.
گلگونه چه آراید آن خاربن بد را
آن خار فرورفته در هر جگر و گرده
هوش مصنوعی: رخسار زیبا چگونه میتواند آن خاری را که در دل و جان هر کسی نفوذ کرده، بپوشاند یا زیبا جلوه دهد؟
با تارک گل آمد موبند فروهشته
ابروی خود از وسمه آن کور سیه کرده
هوش مصنوعی: با سر گل، موبند (رئیس) آمده و ابروهای خود را به رنگ سیاه (با وسمه) آراسته است.
منگر تو به خلخالش ساق سیهش را بین
خوش آید شب بازی لیک از سپس پرده
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت پای سیاه او نظر نکن، زیرا هر چند در ابتدا جذاب به نظر میرسد، اما این زیبایی مخفی است و زیر پردهای از رازها قرار دارد.
رو دست بشو از وی ای صوفی روشسته
دل را بستر از وی ای مرد سراسترده
هوش مصنوعی: ای صوفی، دستت را از او بشوی و دل پاکت را آماده کن، ای مردی که در مسیر حقیقی قرار داری.
بدبخت و گران جانی کو بخت از او جوید
دربند بزرگی شد میسوزد چون خرده
هوش مصنوعی: بدبختی و سختی زندگی باعث میشود که انسانها به دنبال خوششانسی و موفقیت باشند، اما در عین حال، این تلاشها ممکن است آنها را بیشتر آزار دهد و در نهایت به ناامیدی و رنج بیانجامد. در این مسیر، گاهی احساس میشود که حتی کوچکترین خوشیها نیز در دسترس نیست و افراد بیش از پیش در رنج و درد غرق میشوند.
فریاد رس ای جانان ما را ز گران جانان
ای از عدمی ما را در چرخ درآورده
هوش مصنوعی: ای یار عزیز، به فریاد ما برس که این جان ما به خاطر جانانهای سنگیندل، در درد و رنج است. ای کسی که از هستی نیستی، ما را در گردونه زندگی به گردش درآور.
خاموش سخن میران زان خوش دم بیپایان
تا چند سخن سازی تو زین دم بشمرده
هوش مصنوعی: باید به سکوت بنشینم و تنها به آن لحظهی زیبا و بیپایان گوش بسپارم. دیگر چه لزومی دارد که دربارهاش سخن بگویم؟