اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سراندازان همیآیی ز راه سینه در دیده
فسونگرم میخوانی حکایتهای شوریده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که به حرارت و شوق دلدادگی میپردازند، با نگاهی جادوگرانه و سحرآمیز به انسان نزدیک میشوند و داستانهایی از عشق و دیوانگی را تعریف میکنند.
به دم در چرخ میآری فلکها را و گردون را
چه باشد پیش افسونت یکی ادراک پوسیده
هوش مصنوعی: تو با چرخش خود آسمانها را به حرکت درمیآوری، و چه اهمیتی دارد که گردونهی دنیا در برابر سحرت چه میتواند بکند؛ زیرا آنچه آنان درک میکنند، چیزی جز زوال و کهنگی نیست.
گناه هر دو عالم را به یک توبه فروشویی
چرایی زلت ما را تو در انگشت پیچیده
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که با یک توبه میتوان همه گناهان و نادرستیهای زندگی را پاک کرد. فرد گناهکار، در عین حال خود را در بند خطاهایش میبیند و این نشان میدهد که اشتباهاتش تا چه حد او را تحت تاثیر قرار داده است. توبه به عنوان راهی برای رهایی از این گناهان معرفی میشود.
تو را هر گوشه ایوبی به هر اطراف یعقوبی
شکسته عشق درهاشان قماش از خانه دزدیده
هوش مصنوعی: تو در هر گوشهای مانند ایوب هستی و در هر سو به یعقوب شباهت داری، عشق تو باعث شده که درها شکسته شوند و مانند پارچهای از خانه دزدیده شده باشد.
خرامان شو به گورستان ندایی کن بدان بستان
که خیز ای مرده کهنه برقص ای جسم ریزیده
هوش مصنوعی: با دقت و آرامش به گورستان برو و صدایی به آن باغ بزن. ای مردهی قدیمی، بلند شو و برقص، ای جسمی که به مرور زمان تحلیل رفتهای.
همان دم جمله گورستان شود چون شهر آبادان
همه رقصان همه شادان قضا از جمله گردیده
هوش مصنوعی: در آن لحظه، همه چیز به آرامش و سکوت گورستان تبدیل میشود، مانند یک شهر شاد و آباد که همه در حال رقص و شادی هستند. سرنوشت همه به نوعی تغییر کرده و به این حالت جدید رسیده است.
گزافه این نمیلافم خیالی بر نمیبافم
که صد ره دیدهام این را نمیگویم ز نادیده
هوش مصنوعی: من به طور بیدلیل چیزی را بیان نمیکنم و از روی خیالپردازی حرف نمیزنم، زیرا بارها این موضوع را دیدهام و این را از روی نادانی نمیگویم.
کسی کز خلق میگوید که من بگریختم رفتم
صدق گو گر گریبانش پس پشت است بدریده
هوش مصنوعی: کسی که درباره دیگران میگوید که من از آنها دوری کردم و رفتم، باید راستگو باشد. اگر دروغ بگوید، به راحتی میتوان فهمید که در پشت سرش لکهای از ناپاکی وجود دارد.
خمش کن بشنو ای ناطق غم معشوق با عاشق
که تا طالب بود جویان بود مطلب ستیزیده
هوش مصنوعی: سکوت کن و بشنو ای گوینده، درد و اندوه معشوق را نسبت به عاشق. چونکه تا زمانی که خواستهای در کار باشد، جستجوگران برای دستیابی به آن همیشه در تلاشاند و درگیر مسائل میشوند.
حاشیه ها
معشوق را نمی توان تعریف کرد و خصوصیات و توانائیهای او را بر شمرد، به خصوص معشوقی که صورت ندارد ولی عاشق دارد و غم او در دل عاشق همیشه حضور دارد که این غم با غصههای معمولی زمین تا آسمان فرق میکند، غصه انسان را زمین گیر میکند ولی غم انسان را به آسمان بر میکشد و چشمه آرزو و نیروی پرواز اوست که از راه سینهٔ چون افسونی گرم و پذیرفتنی میآید و داستان پر شوری را به واقعیت دیده شدنی تبدیل میشود
انسانهای کوچک این را باور نمی کنند حتی اگر بارها روی داده باشد چون نیروی عشق و توان مندی عظیم آن را باور نمی کنند چرا که شهامت و گنجایش رویارویی با آن را ندارند پس به همان کارهای کوچک خود بسنده میکنند اما این دروغی بیش نیست و حقیقت آنست که انسان قابلیت و توانائی عشق را دارد و باید پا به پای معشوق در هستی تلاش کند و خود را به گوشهای امن مشغول نکند که حاصلی جز گسترش فساد و تباهی در دامن و پیرامون خود ندارد، هر چند هر گاه که عشق اراده کند همه را چون مردگانی از گورهایشان بیرون میکشد و ما بارها این را دیده ایم