غزل شمارهٔ ۲۲۹۵
سراندازان همیآیی نگارین جگرخواره
دلم بردی نمیدانم چه آوردی دگرباره
فغان از چشم مکارت کز اول بود این کارت
که پاره پاره پیش آیی و بربایی دل پاره
برای ماه بیچون را کشیدی جور گردون را
مسلم گشت مجنون را که عاقل نیست این کاره
بیار آن جام پرآتش که تا ما درکشیمش خوش
به عشق روی آن مه وش برون از چرخ و استاره
بزن آتش به کشت من فکن از بام طشت من
که کار عشق این باشد که باشد عاشق آواره
اگر زخمی زنی از کین به قصد این دل مسکین
بزن که زخم بردارد چه باید کرد بیچاره
دلم شد جای اندیشه و یا دکان پرشیشه
بگو ای شمس تبریزی دلت سنگ است یا خاره
غزل شمارهٔ ۲۲۹۴: ز بردابرد عشق او چو بشنید این دل پارهغزل شمارهٔ ۲۲۹۶: مرا گویی که چونی تو لطیف و لمتر و تازه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سراندازان همیآیی نگارین جگرخواره
دلم بردی نمیدانم چه آوردی دگرباره
هوش مصنوعی: عاشقانی که زیبا و دلربا هستند، دوباره به سراغم آمدهاند و دلم را با خود بردهاند. نمیدانم چه چیزی دوباره برای من به ارمغان آوردهاند.
فغان از چشم مکارت کز اول بود این کارت
که پاره پاره پیش آیی و بربایی دل پاره
هوش مصنوعی: آه از نگاه حیلهگر تو که از ابتدای کار همین بود. تو به گونهای میآیی که قلبها را شکسته و رنجیده به دست میگیری.
برای ماه بیچون را کشیدی جور گردون را
مسلم گشت مجنون را که عاقل نیست این کاره
هوش مصنوعی: تو برای ماه بینقص و بینظیر، رنجها و سختیهای دنیا را تحمل کردی، و این نشان داد که عاشق مجنون، عاقل نیست که چنین کارهایی انجام دهد.
بیار آن جام پرآتش که تا ما درکشیمش خوش
به عشق روی آن مه وش برون از چرخ و استاره
هوش مصنوعی: بیا آن جام پر از حرارت را بیاور که ما با لذت آن را بنوشیم. خوشا به حال کسی که چهره زیبای آن معشوق را میبیند، که فراتر از آسمان و ستارهها است.
بزن آتش به کشت من فکن از بام طشت من
که کار عشق این باشد که باشد عاشق آواره
هوش مصنوعی: بزن آتش به مزرعهام و از بالای بام، ظرف من را پرتاب کن. کار عشق اینگونه است که عاشق همیشه سرگردان و بیقرار باشد.
اگر زخمی زنی از کین به قصد این دل مسکین
بزن که زخم بردارد چه باید کرد بیچاره
هوش مصنوعی: اگر به دل بیچارهام زخم بزنی، به خاطر کینهات، کاری نیست جز اینکه آن را تحمل کنم. ما چه کنیم با این درد؟
دلم شد جای اندیشه و یا دکان پرشیشه
بگو ای شمس تبریزی دلت سنگ است یا خاره
هوش مصنوعی: دل من پر از افکار و اندیشههاست، مانند دکانی پر از شیشههای Fragile. ای شمس تبریزی، آیا دل تو سخت و冷 است یا پر از درد و زخم؟