غزل شمارهٔ ۲۲۸۹
دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه
ز آنک نظیر نیستت جز که درون آینه
در تو کجا رسم تو را همچو خیال روی تو
در دل و جان و در نظر منظره هست و جای نه
هم تو منزهی ز جا هم همه جای حاضری
آیت بی چگونگی در تو و در معاینه
از سوی تو موحدی از سوی من مشبهی
جانب تو مواصله جانب من مباینه
غزل شمارهٔ ۲۲۸۸: شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادرهغزل شمارهٔ ۲۲۹۰: کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه
ز آنک نظیر نیستت جز که درون آینه
هوش مصنوعی: همیشه آینه را کنار خود داشته باش، زیرا هیچ چیز شبیه تو وجود ندارد جز آنچه درون آینه میبینی.
در تو کجا رسم تو را همچو خیال روی تو
در دل و جان و در نظر منظره هست و جای نه
هوش مصنوعی: در تو نشانی از خودت نمیبینم، همچون تصویر زیبای چهرهات که در قلب، جان و دید من جا دارد.
هم تو منزهی ز جا هم همه جای حاضری
آیت بی چگونگی در تو و در معاینه
هوش مصنوعی: تو از هر گونه نقص بینظیری و در هر مکان حاضر هستی. نشانهای از وجود تو در هر چیزی دیده میشود، حتی اگر نشناخته باشد.
از سوی تو موحدی از سوی من مشبهی
جانب تو مواصله جانب من مباینه
هوش مصنوعی: از طرف تو من مظهر توحید هستم و از طرف من تجلی کثرت و تشابه وجود دارد. در سمت تو، پیوند و اتحاد برقرار است و در سمت من جدایی و تفاوت.