غزل شمارهٔ ۲۲۸۸
شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادره
دیده و دل گرو کنم بهر چنان مصادره
از سبب مصادره شحنه عشق رهزند
پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره
داد جگر مصادره از خود لعل پارهها
جانب دیده پارهای رفت از آن مصادره
عشق شهی است چون قمر کیسه گشا و سیم بر
سیم بده به سیم بر نیست زیان مصادره
هر چه برد مصادره از تن عاشقان گرو
بازرسد به کوی دل نورفشان مصادره
فصل بهار را ببین جمله به باغ وادهد
آنچ ز باغ برده بد ظلم خزان مصادره
بخشش آفتاب بین بازدهد قماش مه
هر چه ز ماه میستد دور زمان مصادره
دیده و عقل و هوش را شب به مصادره برد
صبحدمی ندا کند بازستان مصادره
نور سحر بریخته زنگیکان گریخته
گرچه شب آفتاب را کرد نهان مصادره
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادره
دیده و دل گرو کنم بهر چنان مصادره
هوش مصنوعی: عشق مانند شتری است که از دو عالم میگذرد و در این مسیر، چشمانم را به آن خیره کرده و دلم را به آن سپردهام تا به چنین تسلطی بر قلب و احساساتم برسم.
از سبب مصادره شحنه عشق رهزند
پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره
هوش مصنوعی: به خاطر چالشی که عشق برای عاشقان ایجاد میکند، شاید به نظر برسد که این عشق میتواند جان آنها را تحت فشار قرار دهد. اما در واقع، این عشق میتواند به آرامش و راحتی آنها نیز کمک کند.
داد جگر مصادره از خود لعل پارهها
جانب دیده پارهای رفت از آن مصادره
هوش مصنوعی: این بیت به طور کلی به احساساتی عمیق و دردناک اشاره دارد. شخص در حال بیان کردن احساسات درونی خود است و به نوعی تضاد بین زیبایی و درد را به تصویر میکشد. لعلها به عنوان نمادی از زیبایی و گرانبهایی توصیف شدهاند، در حالی که جگر به معنای احساسات و دردی است که از آن مصادره شده است. در نهایت، وجود یک بخش از دل و احساسات در میانه این تضاد، نشاندهنده تجربهای عاطفی و دردناک است.
عشق شهی است چون قمر کیسه گشا و سیم بر
سیم بده به سیم بر نیست زیان مصادره
هوش مصنوعی: عشق مانند ماهی درخشان و دلرباست که به هر کس که نزدیک شود، ثروت و گشایش میآورد. ارتباط با عشق همیشه سودمند است و هیچ ضرری به همراه ندارد.
هر چه برد مصادره از تن عاشقان گرو
بازرسد به کوی دل نورفشان مصادره
هوش مصنوعی: هر چیزی که از عاشقان گرفته شود، دوباره به کوچه دل باز میگردد و در آنجا نور و روشنایی میافشاند.
فصل بهار را ببین جمله به باغ وادهد
آنچ ز باغ برده بد ظلم خزان مصادره
هوش مصنوعی: بهار را ببین که چگونه همه چیز را به باغ میبرد و آنچه که خشکی و ظلم پاییز از باغ گرفته بود، دوباره به آن بازگردانده میشود.
بخشش آفتاب بین بازدهد قماش مه
هر چه ز ماه میستد دور زمان مصادره
هوش مصنوعی: نور خورشید به پارچهای که از نور ماه بافته شده، جان تازهای میبخشد. هرچه که از ماه به دست آمده، تحت تأثیر گذر زمان قرار میگیرد و به تدریج از بین میرود.
دیده و عقل و هوش را شب به مصادره برد
صبحدمی ندا کند بازستان مصادره
هوش مصنوعی: در دل شب، دیدگان و عقل و هوش آدمی به غارت رفتهاند، اما صبح نزدیک است و با صدای بلندی اعلام میکند که وقت باز پسگیری این غارتها رسیده است.
نور سحر بریخته زنگیکان گریخته
گرچه شب آفتاب را کرد نهان مصادره
هوش مصنوعی: نور صبح همچون پرتوهای طلایی در حال پخش شدن است و شب با تمام ترفندهایش نتوانسته است آن را پنهان کند. صبح به تدریج در حال پیروزی بر تاریکی شب است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۸۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/12/06 03:03
همایون
سخن تازه و زیبایی از عشق که چون سرهنگی و پاسبانی هر چه چیز با ارزش و زیبا و هر چه لطیف و پر ارزش در هستی هست را به زور میستاند و همه را به دل انسان میبخشد
این حقیقت با ارزش را جلال دین با رفتار خورشید با ماه و از کار بهار با باغ در مییابد و تشبیه بسیار زیبا و کارآمدی از آن میسازد
هر چه به عشق بدهیم و به عشق به پردازیم زیانی نمی کنیم بلکه سراسر سود میبریم و این تنها راه سود جستن از هستی است که اجازه به دهیم عشق دنیا را برای ما ترسیم کند و از نگاه آن به هستی بنگریم و آن چه آموخته و میآموزیم را به عشق سپاریم و در عوض آن چه عشق به ما میدهد را با وجود خود در آمیزیم