غزل شمارهٔ ۲۲۸۴
باده بده باد مده وز خودمان یاد مده
روز نشاط است و طرب برمنشین داد مده
آمدهام مست لقا کشته شمشیر فنا
گر نه چنینم تو مرا هیچ دل شاد مده
خواجه تو عارف بدهای نوبت دولت زدهای
کامل جان آمدهای دست به استاد مده
در ده ویرانه تو گنج نهان است ز هو
هین ده ویران تو را نیز به بغداد مده
والله تیره شب تو به ز دو صد روز نکو
شب مده و روز مجو عاج به شمشاد مده
غیر خدا نیست کسی در دو جهان همنفسی
هر چه وجود است تو را جز که به ایجاد مده
گرچه در این خیمه دری دانک تو با خیمه گری
لیک طناب دل خود جز که به اوتاد مده
ساقی جان صرفه مکن روز ببردی به سخن
مال یتیمان بمخور دست به فریاد مده
ای صنم خفته ستان در چمن و لاله ستان
باده ز مستان مستان در کف آحاد مده
دانه به صحرا مکشان بر سر زاغان مفشان
جوهر فردیت خود هرزه به افراد مده
چون بود ای دلشده چون نقد بر از کن فیکون
نقد تو نقد است کنون گوش به میعاد مده
هم تو توی هم تو منم هیچ مرو از وطنم
مرغ توی چوژه منم چوزه به هر خاد مده
آنک به خویش است گرو علم و فریبش مشنو
هست تو را دانش نو هوش به اسناد مده
خسرو جانی و جهان وز جهت کوهکنان
با تو کلندی است گران جز که به فرهاد مده
بس کن کاین نطق خرد جنبش طفلانه بود
عارف کامل شده را سبحه عباد مده
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باده بده باد مده وز خودمان یاد مده
روز نشاط است و طرب برمنشین داد مده
هوش مصنوعی: به من شراب بده و از خودم دور نکن. امروز روز شادی و نشاط است و به من غمی نده.
آمدهام مست لقا کشته شمشیر فنا
گر نه چنینم تو مرا هیچ دل شاد مده
هوش مصنوعی: من به خاطر دیدار تو آمدهام، حتی اگر به دست فنا کشته شوم. پس اگر قرار است دل شاد کنی، این احساس را به من نده، چرا که من چنین حسی ندارم.
خواجه تو عارف بدهای نوبت دولت زدهای
کامل جان آمدهای دست به استاد مده
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو کسی هستی که در شناخت و درک عمیق هستی، ولی به جای اینکه خود را در معرض قدرت و ثروت قرار دهی، باید تمرکز خود را بر یادگیری و آموختن از استادان بزرگ بگذاری. با تمام وجود آمدهای، پس از آن استفاده کن و خود را به موفقیت و کمال نزدیکتر کن.
در ده ویرانه تو گنج نهان است ز هو
هین ده ویران تو را نیز به بغداد مده
هوش مصنوعی: در خراب شدهی روستا، گنجی پنهان وجود دارد. بنابراین، این آبادانی ویران شدهی تو را به بغداد منتقل نکن.
والله تیره شب تو به ز دو صد روز نکو
شب مده و روز مجو عاج به شمشاد مده
هوش مصنوعی: به خدا سوگند، شب تار تو بهتر از دو صد روز خوب است. شب را از دست نده و روز را هم از دست نده، مگر به نیکی و با احتیاط.
غیر خدا نیست کسی در دو جهان همنفسی
هر چه وجود است تو را جز که به ایجاد مده
هوش مصنوعی: در این دو جهان هیچکس جز خداوند نیست که همنفسی داشته باشد. هر چیزی که وجود دارد، جز آنچه به وجود آوردن تو بستگی دارد، ارزش ندارد.
گرچه در این خیمه دری دانک تو با خیمه گری
لیک طناب دل خود جز که به اوتاد مده
هوش مصنوعی: هرچند در این مکان و در این محیط، تو با دقت و خوشزوقی عمل میکنی، اما به یاد داشته باش که قلب خود را جز به دست عامل خارجی نسپار.
ساقی جان صرفه مکن روز ببردی به سخن
مال یتیمان بمخور دست به فریاد مده
هوش مصنوعی: ای ساقی، جانم را بیهوده خرج نکن، روزی را که با سخنان تو گذراندهام، از یاد نبر. مال یتیمان را نخور و دست به فریاد و شیون نزن.
ای صنم خفته ستان در چمن و لاله ستان
باده ز مستان مستان در کف آحاد مده
هوش مصنوعی: ای معشوق، در باغ و در لالهها خوابیدهای، باده را از دست مستها بگیر و به هر کس نده.
دانه به صحرا مکشان بر سر زاغان مفشان
جوهر فردیت خود هرزه به افراد مده
هوش مصنوعی: دانهها را در صحرا پراکنده نکن و به زاغها نده. هویت و ارزش خود را میان افراد بیارزش نریز.
چون بود ای دلشده چون نقد بر از کن فیکون
نقد تو نقد است کنون گوش به میعاد مده
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که در حالتی هستی، مانند پولی که در حال دگرگونی است، به آنچه داری توجه کن. کنونی که در آن به سر میبری ارزشمند است، پس وقتت را صرف وعدههای نامعین نکن.
هم تو توی هم تو منم هیچ مرو از وطنم
مرغ توی چوژه منم چوزه به هر خاد مده
هوش مصنوعی: تو و من به هم وابستهایم و هیچکدام از سرزمین خود دور نشویم. تو پرندهای در قفسی و من هم مانند تو، در آنجا هستم. پس لطفاً مرا از اینجا جدا نکن.
آنک به خویش است گرو علم و فریبش مشنو
هست تو را دانش نو هوش به اسناد مده
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که باید به علم و دانش خود اعتماد کنیم و فریب حرفهای بیاساس را نخوریم. در واقع، تاکید دارد که نباید به اطلاعات نادرست یا غیرمستند توجه کنیم و باید تلاش کنیم تا دانش و درک مثبت و معتبر را به دست آوریم.
خسرو جانی و جهان وز جهت کوهکنان
با تو کلندی است گران جز که به فرهاد مده
هوش مصنوعی: خسرو، تو جان و زندگی منی و جهان برای من به خاطر تو ارزش دارد. هیچ چیز نمیتواند به عظمت تو باشد، جز اینکه فرهاد را به تو بسپارم.
بس کن کاین نطق خرد جنبش طفلانه بود
عارف کامل شده را سبحه عباد مده
هوش مصنوعی: بس کن، زیرا این سخنهای خرد مانند بازیهای کودکانه است. عارف کامل نباید به سمت عوامفریبی و تظاهر برود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۸۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1402/01/25 02:03
شاهرخ کاطمی
سلام
هر زمانی انسان تصمیم بگیرد می تواند
طبق حکم کن فیکون برای همیشه
جاویدان باشه واین نقد نقد است
همین لحظه می تواند نور نور نور
بشه مرد راه می خواهد بسماالله