غزل شمارهٔ ۲۲۸
بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا
فرشته را ز فلک جانب زمین کشدا
به هر شبی چو محمد به جانب معراج
براق عشق ابد را به زیر زین کشدا
به پیش روح نشین زان که هر نشست تو را
به خلق و خوی و صفتهای همنشین کشدا
شراب عشق ابد را که ساقیش روح است
نگیرد و نکشد ور کشد چنین کشدا
برو بدزد ز پروانه خوی جانبازی
که آن تو را به سوی نور شمع دین کشدا
رسید وحی خدایی که گوش تیز کنید
که گوش تیز به چشم خدای بین کشدا
خیال دوست تو را مژده وصال دهد
که آن خیال و گمان جانب یقین کشدا
در این چهی تو چو یوسف خیال دوست رسن
رسن تو را به فلکهای برترین کشدا
به روز وصل اگر عقل ماندت گوید
نگفتمت که چنان کن که آن به این کشدا
بجه بجه ز جهان همچو آهوان از شیر
گرفتمش همه کان است کان به کین کشدا
به راستی برسد جان بر آستان وصال
اگر کژی به حریر و قز کژین کشدا
بکش تو خار جفاها از آن که خارکشی
به سبزه و گل و ریحان و یاسمین کشدا
بنوش لعنت و دشنام دشمنان پی دوست
که آن به لطف و ثناها و آفرین کشدا
دهان ببند و امین باش در سخن داری
که شه کلید خزینه بر امین کشدا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا
فرشته را ز فلک جانب زمین کشدا
هوش مصنوعی: بیاور کسی را که دوستش دارم و با من همدل است، تا فرشتهای از آسمان به سمت زمین بیاید.
به هر شبی چو محمد به جانب معراج
براق عشق ابد را به زیر زین کشدا
هوش مصنوعی: هر شب مانند محمد (پیامبر) که به سوی معراج میرود، عشق ابدی را زیر زین خود حمل میکند.
به پیش روح نشین زان که هر نشست تو را
به خلق و خوی و صفتهای همنشین کشدا
هوش مصنوعی: با دیگران بنشین و معاشرت کن، زیرا هر نشستن و همصحبتیای، براساس ویژگیها و صفات کسانی که در کنارشان هستی، تو را تحت تأثیر قرار میدهد و بر روی شخصیت و رفتار تو تأثیر میگذارد.
شراب عشق ابد را که ساقیش روح است
نگیرد و نکشد ور کشد چنین کشدا
هوش مصنوعی: شراب عشق جاودانهای که نوشندهاش روح است، اگر از دست نرود و فانی نشود، اگر هم از نظر روحی به چالش کشیده شود، باز هم تاثیرش پایدار خواهد بود.
برو بدزد ز پروانه خوی جانبازی
که آن تو را به سوی نور شمع دین کشدا
هوش مصنوعی: برو و از پروانه یاد بگیر که چگونه با عشق و فداکاری به سوی نور شمع دین میرود.
رسید وحی خدایی که گوش تیز کنید
که گوش تیز به چشم خدای بین کشدا
هوش مصنوعی: وحی الهی آمد که به دقت گوش کنید، زیرا گوش تیز و هوشیار به نگاه خداوندی که همه چیز را میبیند، مربوط میشود.
خیال دوست تو را مژده وصال دهد
که آن خیال و گمان جانب یقین کشدا
هوش مصنوعی: تصور دوست به تو امیدی از وصال میدهد، زیرا این تصور و گمان به سوی یقین نزدیک میشود.
در این چهی تو چو یوسف خیال دوست رسن
رسن تو را به فلکهای برترین کشدا
هوش مصنوعی: تو مانند یوسف، خیال دوست را در دل داری و این خیال تو را به بالاترین قلهها و آسمانها میرساند.
به روز وصل اگر عقل ماندت گوید
نگفتمت که چنان کن که آن به این کشدا
هوش مصنوعی: اگر در روز وصال به تو عقل بگوید که من به تو نگفته بودم، باید همانطور عمل کنی که آن را به این پیوندی.
بجه بجه ز جهان همچو آهوان از شیر
گرفتمش همه کان است کان به کین کشدا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف لحظات شگفتانگیز و دلفریب زندگی میپردازد. او میگوید که مانند آهوانی که از دستان شیر فرار میکنند، او نیز از دنیای پر از خطر و چالشها رهایی یافته است. این احساس رهایی و سبکبالی را با وجود تمام کین و مشکلهایی که در اطرافش وجود دارد، تجربه کرده و به نوعی به یک حقیقت عمیق اشاره میکند.
به راستی برسد جان بر آستان وصال
اگر کژی به حریر و قز کژین کشدا
هوش مصنوعی: اگر جان بتواند به درستی و با صداقت به آستان وصل بیفتد، حتی اگر نارضایتیهایی در مسیر وجود داشته باشد، باید این مشکلات را کنار بگذاریم و به هدف خود برسیم.
بکش تو خار جفاها از آن که خارکشی
به سبزه و گل و ریحان و یاسمین کشدا
هوش مصنوعی: خود را از رنج و زخمهای ناپسند و مشکلات رهایی بخش و به جای آن، به سراغ زیباییها و نعمتهای زندگی برو. در این زندگی، بهتر است به جای توجه به دردها، به گلها و نعمتهای اطراف خود نگاهی بیندازیم.
بنوش لعنت و دشنام دشمنان پی دوست
که آن به لطف و ثناها و آفرین کشدا
هوش مصنوعی: نوشیدن دشنام و نفرین دشمنان برای دوست بهتر از آن است که بخواهی با لطف و ستایش دیگران را راضی کنی.
دهان ببند و امین باش در سخن داری
که شه کلید خزینه بر امین کشدا
هوش مصنوعی: سکوت کن و رازدار باش در گفتار، زیرا که پادشاه تنها به امینها اعتماد دارد و کلید گنجینهاش را در دست آنها میگذارد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۸ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۲۲۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۲۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1392/08/24 03:10
امین کیخا
خیال اینجا هم چنانچه ابن عربی فرموده برای سالک مهم و سپند پنداشته شده است ، ابن عربی می فرماید حضرت الخیال !
1392/08/24 03:10
امین کیخا
دش در فارسی با dys در انگلیسی یکیست هر دو پیشوند هستند . از دش لغت دشدید را داریم یعنی بد منظره و موطن ضحاک است
1392/08/24 03:10
امین کیخا
سخن داری برابر رازداری اینجا اورده شده است . گویا راز ها به واژ ها می مانند !
1401/05/21 00:08
عباس جنت
مولانا رازی میدانسته کر جرات گفتن آن را نداشته یا بهتر بگم مردم زمان او آمادگی شنیدن آن را نداشتند. برای همین در بیشتر اشعار از کلمه خموش یا خاموش استفاده میکرده و به خودش یادوری میکرده که نگو
خموش باش خموش باش در این مجمع اوباش
مگو فاش مگو فاش زمولی و زمولا
در اینجا هم میگوید دهان ببند و امین باش در سخن گفتن