اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا
که صبر نیست مرا بیتو ای عزیز بیا
هوش مصنوعی: ای عزیز من، تو که سرچشمه generosity و وفا هستی، دلم طاقت دوریات را ندارد. بیتو به شدت در عذاب هستم، پس بیا به سوی من.
چه جای صبر که گر کوه قاف بود این صبر
ز آفتاب جدایی چو برف گشت فنا
هوش مصنوعی: صبر کردن در این شرایط بیفایده است؛ حتی اگر مانند کوه قاف محکم باشی، این صبر به مانند برف در برابر آفتاب جدایی از بین میرود و نابود میشود.
ز دور آدم تا دور اعور دجال
چو جان بنده نبودهست جان سپرده تو را
هوش مصنوعی: از زمانی که آدم خلق شده تا زمانی که دجال ظهور کند، جان من همواره وابسته به تو بوده و هیچگاه این وابستگی کم نشده است.
تو خواه باور کن یا بگو که نیست چنین
وفای عشق تو دارم به جان پاک وفا
هوش مصنوعی: اگر به صدق این عشق باور داشته باشی یا نه، من با تمام وجودم به وفای این عشق پایبندم.
ملامتم مکنید ار دراز میگویم
بود که کشف شود حال بنده پیش شما
هوش مصنوعی: لطفاً از سرزنش من بپرهیزید اگر طولانی صحبت میکنم، زیرا ممکن است حال و وضعیت من برای شما روشن شود.
که آتشیست که دیگ مرا همیجوشد
کز او شکاف کند گر رسد به سقف سما
هوش مصنوعی: این شعر به احساسی عمیق و شعلهور اشاره دارد که نه تنها درون انسان را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه قدرت دارد تا محیط اطرافش را نیز تغییر دهد. این آتش، که نماد شور و هیجان است، به حدی قوی است که میتواند از مرزها فراتر رفته و به بالاترین نقاط برسد. این احساس نهفته در درون، میتواند به شدت ویرانگر باشد و شکافهایی در دنیای اطراف ایجاد کند، نمایانگر قدرت احساسات انسانی و تأثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی است.
اگر چه سقف سما ز آفتاب و آتش او
خلل نکرد و نگشت از تفش سیه سیما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه آفتاب و آتش سقف آسمان را دچار خُسران نکردند و سیاهی بر آن نچسبید.
روان شدهست یکی جوی خون ز هستی من
خبر ندارم من کز کجاست تا به کجا
هوش مصنوعی: یک جوی خون از وجود من جاری شده است، اما من خبری از اینکه این جریان از کجا آغاز میشود و به کجا میرسد، ندارم.
به جو چه گویم کای جو مرو چه جنگ کنم
برو بگو تو به دریا مجوش ای دریا
هوش مصنوعی: به رود چه بگویم که نرود و چرا با او بجنگم؟ برو به دریا بگو که به تو نزدیک نشود ای دریا.
به حق آن لب شیرین که میدمی در من
که اختیار ندارد به ناله این سرنا
هوش مصنوعی: به راستي آن لبهای شیرینی که با دمیدن در وجود من تاثیر میگذارد، به قدری قوی است که حتی نمیتوانم در مقابل نالهی این ساز کنترل خود را حفظ کنم.
خموش باش و مزن آتش اندر این بیشه
نمیشکیبی مینال پیش او تنها
هوش مصنوعی: سکوت کن و آتش به این جنگل نزن، تو نمیتوانی در حضور او به تنهایی شکایت کنی.
حاشیه ها
1392/08/24 03:10
امین کیخا
در این همانی ای که بین مهدی ع و نیز سوشیانت مزدیسنا می گیرند یک بنپار( مؤلفه) دیگر هم جناب حصوری در افسانه ادین می اورد وان یکی بودن ضحاک با دجال است ! چنانچه می دانیم سام یل ( کرساسپا ) ضحاک را نکشت و در دماوند در بند کرد و در روزگار فرجامین باز جهان را پالاپال و اشفته می کند و سام یل به یاری سامیاران سر اورا فرو می کوبد .
1392/08/24 03:10
امین کیخا
دراز گویی منظور اطناب است . إیجاز هم که گزیده گویی است .
در لغتنامهی مرحوم دهخدا، در مدخل «لاییدن» به معنی نالیدن، بیت پنجم با «میلایم» به جای «میگویم» نقل شده که ممکنه ناسخی اون رو درنیافته باشه.
جناب امین کیخا انگار با زبان قرن دوم سوم هجری یا قبل از اون حرف میزنید
تو مملکت غیر از فارسی و افسانه فارس چند زبان دیگه هم هست خواهشا کاری نکنید از خوندن شعر و لذت بردنش محروم بشیم و از فارسی متنفر