گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۷۴

مررت بدر فی هواه بحار
راوه بدر و فی الدلال و حاروا
و شاهدت ماء شابه الروح فی الصفا
و یعشق ذاک الماء ما هو نار
و للعشق نور لیس للشمس مثله
فظل دلیل العاشقین و ساروا
عروس الهوی بدر تلالا فی الدجی
علیها دماء العاشقین خمار
ظللت من الدنیا علی طلب الهوی
اضاء لنا غیر الدیار دیار
فشاهدت رکبانا قریحا مطیهم
و کان لهم عند المسیر بدار
فقلت لهم فی ذاک قالوا لفی الهوی
لمن فر من هذا الدیار دمار
و ان شئت برهانا فسافر ببلده
یقال لها تبریز و هی مزار
فیشتم اهل العشق من ترباته
و للروح منها زخرف و سوار
تروح کلیل مظلم فی هوائه
و ترجع مسرورا و انت نهار

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مررت بدر فی هواه بحار
راوه بدر و فی الدلال و حاروا
هوش مصنوعی: من در مسیر عشق او، دریاهایی از زیبایی را مشاهده کردم و در حالتی از دلبرانه‌گی و زیبایی غرق شدم.
و شاهدت ماء شابه الروح فی الصفا
و یعشق ذاک الماء ما هو نار
هوش مصنوعی: من در آبی مشاهده کردم که مانند روح در صفاست و آن آب، آتش را دوست دارد.
و للعشق نور لیس للشمس مثله
فظل دلیل العاشقین و ساروا
هوش مصنوعی: عشق نوری دارد که هیچ‌چیز دیگری مانند آن نیست و این نور راهنمای عاشقان است و آنها با آن راه می‌روند.
عروس الهوی بدر تلالا فی الدجی
علیها دماء العاشقین خمار
هوش مصنوعی: عروس عشق در شب تار می‌درخشد و خون عاشقان بر او ریخته شده است.
ظللت من الدنیا علی طلب الهوی
اضاء لنا غیر الدیار دیار
هوش مصنوعی: من در پی عشق و محبت در این دنیا مانده‌ام، و این تلاش ما را به جاهای جدید و غیر از مکان‌هایی که می‌شناختیم، هدایت کرده است.
فشاهدت رکبانا قریحا مطیهم
و کان لهم عند المسیر بدار
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف گروهی سوارکاری می‌پردازد که به صورت ماهرانه و با تسلط بر مرکب‌های خود، در حال حرکت هستند و به نظر می‌رسد که در این مسیر تجربه و مهارت ویژه‌ای دارند. آن‌ها در سفرشان به یک مکان خاص یا در جایی معین در حال پیشروی هستند.
فقلت لهم فی ذاک قالوا لفی الهوی
لمن فر من هذا الدیار دمار
هوش مصنوعی: به آن‌ها گفتم: "در این مورد چه می‌گویید؟" آن‌ها پاسخ دادند: "در دل عشق، کسی که از این سرزمین بگریزد، دچار ویرانی خواهد شد."
و ان شئت برهانا فسافر ببلده
یقال لها تبریز و هی مزار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دلیلی قاطع ببینی، به شهری سفر کن که آن را تبریز می‌نامند و این شهر خود یک زیارتگاه است.
فیشتم اهل العشق من ترباته
و للروح منها زخرف و سوار
هوش مصنوعی: من از خاک عشق به وجود آمده‌ام و روح من از زینت‌ها و جواهرات آن سرزمین است.
تروح کلیل مظلم فی هوائه
و ترجع مسرورا و انت نهار
هوش مصنوعی: در دل شب به جایی می‌روی که تاریکی آن را فراگرفته است و با خوشحالی به خانه برمی‌گردی در حالی که روز است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۷۴ به خوانش عندلیب