گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۶۳

یا قمرا لوعه للقمرین سکن
حلت علی حریمهم فی خطر لیمنوا
یا شجرا غصونه فوق سماء وهمنا
هز هز فی قلوبنا مرحمه لنجتنوا
هر کی تو گردنش زدی گشت درازگردن او
خرمن هر کی سوختی گشت بزرگ خرمن او
هر کی سرش شکافتی سر بفراخت بر فلک
هر کی تو در چهش کنی یافت جهان روشن او
یا بلدا مخلدا افلح من ثوی به
للبرکات مطلع للثمرات معدن
یا سحرا منورا لیس عقیبه دجی
افلح کل منظر ذاک به مزین
هر کی طرب رها کند پشت سوی وفا کند
بازکشاندش به خود با کرم مفتن او
می‌کشدش که ای رهی از کف من کجا رهی
رو به من آورید هین ها الذین آمنوا
جاء اوان وصلنا یلحقنا باصلنا
شممنا عبیره فانتهضوا لتیقنوا
ما بقی انسلاخنا ان هنا مناخنا
فی عرفات معشر ابتکروا و احسنوا
پند نگار خود شنو از بر او برون مرو
ای دل و دیده دیده‌ای ای دل و دیده من او
پیش خودم همی‌نشان بر سر من همی‌فشان
تا ز تو لاف می‌زنم کم بگرفت دامن او
قد نطق الهوی اسکتوا استمعوا و انصتوا
ان لسان نطقنا عند لقاه الکن
بستم من دهان خود دل بگشاد صد دهان
بهر دل تو تن زدم بس بودم نوازن او
در گل و در شکر نشین بهر خدای لطف بین
سیب و انار تازه چین کمد در فشاندن او

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا قمرا لوعه للقمرین سکن
حلت علی حریمهم فی خطر لیمنوا
هوش مصنوعی: ای قمر، چقدر زیباست که دو قمر در کنار هم قرار دارند و نورشان بر حریم عشق تابیده است، تا دل‌ها آرامش یابند و از فتنه‌ها در امان بمانند.
یا شجرا غصونه فوق سماء وهمنا
هز هز فی قلوبنا مرحمه لنجتنوا
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی نشان می‌دهد که درختان با شاخ و برگ‌های خود، در آسمان سر به فلک کشیده‌اند و به قلب‌های ما رحمت می‌بارند تا از مشکلات و سختی‌ها دوری کنیم. احساس آرامش و امید را به تصویر می‌کشد که در دل طبیعت نهفته است.
هر کی تو گردنش زدی گشت درازگردن او
خرمن هر کی سوختی گشت بزرگ خرمن او
هوش مصنوعی: هر کسی که تو به او ضربه زدی، گردنش بلندتر شد. و هر کسی که به او آسیب زدی، به قدری بزرگ و گسترده شد که مانند خرمن (دانه‌های انبار شده) به نظر می‌رسد.
هر کی سرش شکافتی سر بفراخت بر فلک
هر کی تو در چهش کنی یافت جهان روشن او
هوش مصنوعی: هر کسی که به سرش آسیب می‌زند، همواره به آسمان تکیه می‌کند و هر کسی که در تلاش و کوشش باشد، جهان برایش روشن و واضح می‌شود.
یا بلدا مخلدا افلح من ثوی به
للبرکات مطلع للثمرات معدن
هوش مصنوعی: ای سرزمین جاودانه، خوشا به حال کسی که در تو سکونت گزیند؛ چراکه تو منبع برکات و جایگاه ثمرات هستی.
یا سحرا منورا لیس عقیبه دجی
افلح کل منظر ذاک به مزین
هوش مصنوعی: آیا شب‌های تاریک به نور سحر نمی‌رسند؟ در هر نگاهی، زیبایی و روشنایی وجود دارد که از آن بهره‌مند می‌شویم.
هر کی طرب رها کند پشت سوی وفا کند
بازکشاندش به خود با کرم مفتن او
هوش مصنوعی: هر کسی که لذت و خوشی را رها کند و به سمت وفاداری برگردد، خداوند با لطف و کرمش او را دوباره به خود جذب خواهد کرد.
می‌کشدش که ای رهی از کف من کجا رهی
رو به من آورید هین ها الذین آمنوا
هوش مصنوعی: او می‌گوید که مرا می‌کشد زیرا تو که از دست من رها شده‌ای، کجا می‌روی؟ به من برگردید! ای کسانی که ایمان آورده‌اید، توجه کنید.
جاء اوان وصلنا یلحقنا باصلنا
شممنا عبیره فانتهضوا لتیقنوا
هوش مصنوعی: زمان وصل ما فرا رسیده است. بوی او را استشمام کردیم، پس برخیزید تا یقین پیدا کنید.
ما بقی انسلاخنا ان هنا مناخنا
فی عرفات معشر ابتکروا و احسنوا
هوش مصنوعی: بقیه ما از اینجا به بعد، در عرفات جا گرفته‌ایم، گروهی که خوبی‌ها را آغاز کرده و به آن زیبایی بخشیدند.
پند نگار خود شنو از بر او برون مرو
ای دل و دیده دیده‌ای ای دل و دیده من او
هوش مصنوعی: ای دل و دیده، به حرف‌های معشوق خود توجه کن و از کنار او دور نشو. تو و من نمی‌توانیم او را از یاد ببریم.
پیش خودم همی‌نشان بر سر من همی‌فشان
تا ز تو لاف می‌زنم کم بگرفت دامن او
هوش مصنوعی: در حضور خودم به یاد تو، مقام و شان تو را می‌ستایم و این‌چنین به خود می‌بالم که از تو سخن می‌گویم و به خود می‌نازم.
قد نطق الهوی اسکتوا استمعوا و انصتوا
ان لسان نطقنا عند لقاه الکن
هوش مصنوعی: عشق به ما صحبت می‌کند، سکوت کنید و به دقت گوش دهید؛ زیرا زبان ما در هنگام دیدار، حرف‌هایی برای گفتن دارد.
بستم من دهان خود دل بگشاد صد دهان
بهر دل تو تن زدم بس بودم نوازن او
هوش مصنوعی: من زبان خود را بستم و دل تو به حرف آمد، به خاطر تو تلاش زیادی کردم و برای تو زحمت کشیدم.
در گل و در شکر نشین بهر خدای لطف بین
سیب و انار تازه چین کمد در فشاندن او
هوش مصنوعی: با دلگشایی و زیبایی در گل‌ها و شیرینی‌ها شاد باشید و زیبایی‌ها را به خاطر لطف خداوند ببینید؛ همچون تازه‌ای که میان سیب و انار چیده می‌شود و در دل می‌فشارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۶۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/04/26 19:06
نادر..

از کف من کجا رهی؟..