گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۶۰

طیب الله عیشکم لا وحش الله منکم
حق آن خال شاهدت رو به ما آر ای عمو
دست جعفر که ماند از او بر سر کوه پرسمو
شبه مهجور عاشق من وصال مصرم
دست او را دهان بدی شرح دادی از آن غم او
می‌کند شرح بی‌زبان یا ظریفون فافهموا
ما همان دست جعفریم فی انقطاع الا ارحموا
جنبشی که همی‌کنیم جمله قسری است فاعلموا
جنبش آنگه کند صدف که بود جفت جوهر او
بس که گفتن دراز شد ذاحدیث منمنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن مفاعلن فاعلاتن مفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طیب الله عیشکم لا وحش الله منکم
حق آن خال شاهدت رو به ما آر ای عمو
هوش مصنوعی: خداوند زندگی‌تان را پاک و خوش سازد، دور از مشکلات و سختی. حقاً که ای عمو، آن معشوق زیبا روی خود را به ما نشان بده.
دست جعفر که ماند از او بر سر کوه پرسمو
شبه مهجور عاشق من وصال مصرم
هوش مصنوعی: دست جعفر بر سر کوه پرسمو باقی مانده و من عاشق شدم و به وصال مصر اشاره دارم.
دست او را دهان بدی شرح دادی از آن غم او
می‌کند شرح بی‌زبان یا ظریفون فافهموا
هوش مصنوعی: دست او را در دامان کسی گذاشتی و به خوبی از غمش برای او سخن گفتی، به طوری که او بدون کلام هم می‌تواند از دردش بگوید. ای ظریفان، به این نکته توجه کنید.
ما همان دست جعفریم فی انقطاع الا ارحموا
جنبشی که همی‌کنیم جمله قسری است فاعلموا
هوش مصنوعی: ما مانند دست‌جکفری هستیم که به خاطر قطع ارتباطش، باید رحم کنیم به حرکاتی که انجام می‌دهیم؛ چرا که همه این حرکات، به نوعی از روی اجبار و ناچاری هستند.
جنبش آنگه کند صدف که بود جفت جوهر او
بس که گفتن دراز شد ذاحدیث منمنم
هوش مصنوعی: حرکت و تغییرات زمانی رخ می‌دهد که چیزی که درون آن وجود دارد، آماده باشد. مانند صدف که زمانی حرکت می‌کند که جواهرش به آن نیاز دارد. همچنین، گاهی صحبت کردن بیش از حد باعث می‌شود که موضوع اصلی فراموش شود و تنها به پر حرفی محدود شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۶۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/02/24 20:04
درسا

این شعر در بحر خفیف مثمن مخبون سروده شده است