گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۳۳

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو
تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم
دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو
آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک‌خو
رزق مرا فراخی از آنْ چشمِ تنگِ توست
ای تو هزار دولت و اقبال توبه‌تو
ای ارسلان قِلِج مَکِش از بهر خون من
عشقت گرفت جملهٔ اجزام موبه‌مو
زخم قلج مبادا بر عشق تو رسد
از بخل جان نمی‌کنم ای ترک گفت و گو
بر ما فسون بخواند ککجک ای قشلرن
ای سزدش تو سیرک سزدش قنی بجو
نام تو تَرک گفتم از بهر مغلطه
زیرا که عشق دارد صد حاسد و عدو
دَک تور شنیدم از تو و خاموش ماندم
غماز من بس است در این عشق رنگ و بو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو
هوش مصنوعی: ای دختر زیبای ترک، چه می‌شود که روزی به اتاق من بیایی و بگویی که برو؟
تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم
دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو
هوش مصنوعی: تو همچون ماهی ای زیبا و من اگرچه ترک نیستم، اما می‌دانم که این حس و زیبایی چه اندازه به زبان و فرهنگ ترک‌ها تعلق دارد.
آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک‌خو
هوش مصنوعی: اگر آب حیات تو از من بنده نادان دور شود، به خاطر این موضوع مرا نکش. ای ترک، نظر بدی به من نداشته باش.
رزق مرا فراخی از آنْ چشمِ تنگِ توست
ای تو هزار دولت و اقبال توبه‌تو
هوش مصنوعی: رزق و روزی من به خاطر دیدگاه محدود و تنگ‌نظر توست، ای تو که دارای هزار نعمت و خوشبختی هستی.
ای ارسلان قِلِج مَکِش از بهر خون من
عشقت گرفت جملهٔ اجزام موبه‌مو
هوش مصنوعی: ای ارسلان، به خاطر خون من انتقام نگیری، چون عشق تو، تمام وجودم را در بر گرفته است.
زخم قلج مبادا بر عشق تو رسد
از بخل جان نمی‌کنم ای ترک گفت و گو
هوش مصنوعی: مبادا که محبت تو به خاطر بخل و کینه آسیب ببیند، من هرگز از عشق خود دست نخواهم کشید.
بر ما فسون بخواند ککجک ای قشلرن
ای سزدش تو سیرک سزدش قنی بجو
هوش مصنوعی: بر ما جادو و فریب را می‌خواند، ای زیبا، ای دل‌انگیز، که خوراکت را بیاب و به دلخواه خود برسان.
نام تو تَرک گفتم از بهر مغلطه
زیرا که عشق دارد صد حاسد و عدو
هوش مصنوعی: نام تو را به خاطر بحث و جدل رها کردم، زیرا عشق به تو، حسودان و دشمنان زیادی را به دنبال دارد.
دَک تور شنیدم از تو و خاموش ماندم
غماز من بس است در این عشق رنگ و بو
هوش مصنوعی: شنیدم که تو در دل من هستی و به همین دلیل سکوت کردم، کافی است که دل من در این عشق نشان و نشانه‌ای از تو داشته باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۳۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/07/01 22:10

درود
در باب مصرع پایانی و واژه ی «دکتر» کسی دیدگاهی ندارد که به چه معناست؟

1402/01/05 17:04
فرهاد

"دِک" به معنای مودب و کلمه دور که در بعضی لهجه ها به صورت "تور" تلفظ میشود به معنای به ایست.  "دِک تور" به ترکی معنای مودب باش دارد.

1394/10/17 13:01
رحمان ملک پور

در مورد کلمه دکتر که در بیت اخر . به نظر می رسد این کلمه ترکی است و تلفظ ان مانند hektor می باشد و به معنی خموش ویا خاموش باش یا ساکت باش می باشد که در اغلب غزلهای مولانا این کلمه خموش .خموشی. و... امده است تا انجا که بعضی فکر کرده اند این کلمه تخلص مولانست واین غزل وبیت اخر ان ثابت میکند که این به معنای واقعی نهیب به خودش است که خاموش یا ارام باش وبیش از این مگو

1403/08/03 15:11
زکریا طاهری

احتمال می دهم «دک تور» یا «دک دور» معادل «دیش دور» دباشد که در آذربایجان ایران کار برد دارد. به معنای «آرام و ساکت باش»، یا «مزاحم نشو»

1394/10/17 16:01
س ، م

دک به مانای درشت و سطبر ، یا شدید و سخت آمده ، یعنی از تو سخنان درشت تر شنیدم
درین معنا ، شایدبهتر بود ،” دک تَر “ نوشته می شد
دهخدا
دک . [ دُک ک ] (ع ص ) درشت و سطبر. (منتهی الارب ). شدید و ضخیم

1396/01/02 23:04
وفایی

من با نظر آقای ملک پور موافقم . البته من آذری نیستم و اصلا ترکی نمی دانم ولی هر کس که یک بار حتی سرسری این غزل را بخواند یقین پیدا می کند که این کلمه ، باید یک کلمه ترکی باشد .

1397/01/20 15:04
فرشاد اشکبوس

واژه #دکتر در این سروده می تواند همان واژه "دکتر" امروزی هم باشد. مولوی به رومی و یونانی آشنا بود و در لاتین "دکتر" به چم "آموزگار ، استاد" است. همچنین این بیت مولانا اشاره به این دارد که او از ترکی اندک می دانست و چیزی دیستر از این که به آب "سو" می گفتند، نمی دانست.

1398/05/12 21:08
شاهین

اینکه مولوی می گوید ترکی نمیدانم، یک عبارت کلیشه ای است. این عبارت قبل از او نیز بکار رفته و نباید دلیل ترکی ندانی او بشماریم.
عبارتی که در بیت آخر بکار رفته «دکتر» نیست، «س.ک.ت.و.ر» هست که مصحح محترم محض رعایت ادب سین را به دال تبدیل کرده. همه ترکربانها می دانند که این حرف زشت در مفهوم «گم شو» به کار میرود.

1399/02/08 09:05
حسام

این هم جوابی دندان شکن به پانترک ها

1399/03/13 17:06
استاد سخن شهریار بود

در فرهنگ نامه دهخدا معنی دیگر ترک زیبا روی آمده ، مثلا ترک شیرازی همه ما میدانیم که شیراز شهر ترک نشین نیست ترک شیرازی به معنای زیبا روی شیراز هست و اگر منظور نژاد ترک باشد اینجا رومی می فرماید که من اگر ترک نیستم اما جای دیگه میگه اصلم ترک است اگر چه هندی گویم و در جای دیگر:
من آن ترکم که هندو را نمیدانم نمیدانم و در جای دیگر
من ترکم و سرمستم ترکانه سلح (کمر) بستم
پس اینجا منظور از ترک نژاد ترک نیست بلکه زیباروی هست

1399/04/14 00:07
کاوه ایلامی

مولانا زاده بلخ است درآنجا بزرگ شده،بعداز حمله مغول وتاتار به قونیه میرود که غربی ترین شهر ایرانی نشین است،آن زمان هنوز روم شرقی کامل ازبین نرفته بود حمدالله مستوفی قزوینی دانشمند قرن هفتم در “نزهه القلوب” طول و عرض ایران را این‌گونه برمی‌شمارد : “ملک ایران زمین، در واقع بر میان ربع مسکونست طولش از قونیه روم است تا جیحون بلخ و عرضش از عبادان بصره است تا باب الابواب تمورقپو(دربند)،اینکه چندقدن بعد کشوری به نام ترکیه یاعثمانی شکل بگیرد وادعای ترک بودن مولانا بکند خنده دار است،اینجاهم به صراحت وبه معنای ظاهری میگوید ترک نیست .دکتر هم احتمالا دک تر باشد وگرنه واژه یونانی است

1399/04/20 17:07
کیومرث

درین غزل مولوی میگوید من ترک نیست و تنها میدانم که در ترکی به آب سو میگویند و بس.
ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجره من و گویی که گل برو
تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم من این قدر که به ترکی است آب سو
آب حیات تو گر از این بنده تیره شد
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک خو

1399/05/10 12:08
حمید

باسلام خدمت عزیزان
در خصوص کلمه "دکتر" به دلیل اینکه شخصا ترک و ترکزبان هستم می توانم عرض کنم که در زبان ترکی امروزه در مقام نهیب به فردی که تقلای بیش از حد می کند و یا پا را از گلیم خود خارج می سازد می گویند " دیکدور" که در آن "دیک" یعنی بلندی و یا جای آرام که این کلمه در تلفظ فارسی به "دنج" تبدیل شده است. بخش "دور" هم فعل امر از مصدر دورمک به معنای ماندن و ایستادن می باشد که در کنار کلمه دیک معنای نجنبیدن، آرام و یا خاموش ماندن معنا می دهد. از آنجا که در زبان ترکی حرف "ت" و "د" به راحتی به یکدیگر تبدیل می شود، می توان "دِکتُر" دیک+تور یا همان دیک دور به معنای خاموش بمان معنی کرد.
ضمن به عرض دوستانی که می گویند مولانا از زبان ترکی تنها کلمه سو را بلد بوده باید عرض کنم که ایشان اشعار ترکی زیادی در نهایت شیوایی دارند. در همین غزل هم از چند کلمه ترکی دیگر استفاده شده است که خلاف ادعای ترکی ندانی مولوی را نشان می دهد. منظور شاعر از این بیت این است که اگر چه من ترک نیستم، لااقل همین اندازه را می دانم که در زبات ترکی آب می شود سو. البته در مورد ترک بودن یا نبودن مولای روم نمی توان تنها از این بیت نتیجه گیری کرد که تفاسیر متعددی می توان از آن برداشت نمود.
موفق باشید

1399/06/25 16:08
علی

سلان. یکی از دوستان گفتن «همه ما میدانیم که شیراز شهر ترک نشین نیست»، نمیدانم منظور از همه یعنی چه کسانی، اما ظاهراً دوست عزیزمون تا حالا اسم ترکان غیور قشقایی به گوششون نخورده بوده.

1399/07/27 14:09
مبین

خواهشا حرف های خنده دار نزنید...
باسواد ترین مولوی شناس زمان ما استاد بدیع الزمان فروزانفر هم ابیات ترکی از مولانا را در کتاب های گرانقدرشان آورده اند...نه تنها خود مولوی که پسرش هم ترک بوده و ترکی میسروده...هنوز هم خوشبختانه باقیست البته زبان و ادب فارسی بسیار گسترده تر بوده و از این جهت هم بوده است که شاعران ترک هم رغبت چندانی به سرودن ترکی نداشته اند...شما اما ببینید که بعدها همین ترکی با شاعرانی مثل فضولی و صایب سبکی که امروز هندی خوانده می شود را به ادبیات فارسی معرفی می کند

1399/09/13 23:12
مبین

دوستان همه اشتباه بزرگی مرتکب شدند
هرکسی که مولانا را به خاطر ترک یا فارس بودنش دوست دارد و قبولش دارد یعنی هنوز با سبکش و اندرز خنش آشنا نیست و به زبان ساده نخوانده مریدش شده است.
یک عده ژاژخایی و قلم فرسایی کردند راجع به اینکه مولانا میگوید بیشتر از کلمه سو از زبان ترکی نمیدانم...
پس منشا این شعر های ترکی مولوی و لطان ولد از کجاست؟من که از خودم نمیگویم
شما استاد بدیع الزمان فروزانفر از بزرگترین دانشمندان ادبی دورانمان را میشناسید؟چند تا از این اشعار ترکی ضمیمه کتابهای ایشان هم شده است.
یا اصلا در همین شعر گل برو(یعنی بیا پیشم) ارسلان ککجک قشلرن قلج دکتر و... واژه های ترکی هستند که استفاده شده اند.
با خواندن خزعبلات چند کانال پان ایرانیستی توهم علامه بودن نگیرید آثار امثال فروزانفر را بخوانید تا کلید گنجینه های ادبیات را پیدا کنید/....

1399/11/02 03:02
سعید

درآثار حافظ و مولوی ترک شخصی هست که در مکاشفات او را دیده اندنام او را میدانند اما مجاز به فاش کردن آن نیستند،در مکاشفات زمان معنا ندارد ،ترک شیرازی شخصی است که حکمت صدرایی را صحیح میداند،
خال هندو :همان شخص که حکمت صدرا یی راتایید میکند معاد جسمانی یا بهشت وجهنم دنیوی را هم صحیح میداند

1400/01/24 21:03
محمد

دکتر از کلمه فارسی دستور می آید و کاربرد دارد برای افرادی که رای شان حکم دستور دارد

1400/08/03 16:11
احمـــدترکمانی

همه صورتها: منظور شاعر همه ادیان است نه هرکسی

لغزلان: همان معشوقه ها هستند!

دو بیت بعدی هم که مشخصه

1401/02/27 17:04
ملیکا رضایی

دَکتر نه دُکتر

1401/02/28 06:04
Persian Poem Lover

احتمالا وقتی مولانا داشته این شعر رو می سروده، از زبان ترکی واژگان محدودی را می دانسته که بعدها رفته‌رفته دایره لغات ترکی خودش رو افزایش میده و کمی دستور زبان ترکی رو فرا می‌گیره. افزون براین در صحت و سقم این شعر کمی تردید است، می گوید از ترکی فقط می داند آب ولی در مصرع های زیر خلافش ثابت می شود!

طی سالهای متمادی اشعار زیادی به مولانا نسبت داده می‌شده و نمی‌توان با قاطعیت گفت این شعر را مولانا سروده. 

آخر هم باید بگم مولانا نه خودش را ایرانی معرفی کرده نه ترک و افغانی. البته اون زمان چیزی به اسم افغانی وجود نداشته

1402/01/05 17:04
فرهاد

مصرع دوم بیت اول : گویی به حجره من و گویی "گِل بَرُو"

"گِل بَرُو" به ترکی یعنی "بیا اینجا"

1402/09/08 12:12
مردکی بی‌نام

کلمات ترکی در این غزل

بیت یکم: «گَلْ بَرُو» یعنی «بیا اینجا». گَل فعل امری است از گَلمَک «آمدن» و بَرُو «اینجا».

بیت دوم: «سو» یعنی «آب».

بیت پنجم: «اَرْسْلَانْ» یعنی «شیر (جانور)» است و «قِلِج» به معنی «شمشیر» است.

بیت ششم: «قِلِج» همانطور «شمشیر».

بیت هفتم، مصراع اول: «ککجک ای قشلرن»، این را باید «گُکْجَکْ ای قَشْلرُنْ» تصحیح نمود و گُکْجَکْ به معنی «خوب، زیبا، خوشگل» است و قَشْلرُنْ «ابروهایت، ابروهای تو» است. قَشْ، ابرو؛ ـلَر، پیشوند جمع؛ ـُنْ، پیشوند مالکیت شخص دوم مفرد. مصراع دوم: «سُزْدَشْ» به معنی «همسخن، همزبان، کلیم، همدم» آمده است و ساخته از سُزْ «حرف، سخن، قول» و پیشوند ـدَشْ که مثل «هم» است. «قَنِی» یعنی «کجا».

بیت نهم: «دَکْتُرْ»، باید به شکل «دَکْ تُرْ» جدا دانست، به معنی «خاموش باش» است. دَکْ در این عبارت «خاموش، ساکت» است و تُرْ، فعل دستوری است از تُرْمَاکْ «ایستادن».

1403/08/03 15:11
زکریا طاهری

بسیار عالی ترجمه کردید؛ لذت بردم. دست مریزاد.