غزل شمارهٔ ۲۲۲۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۲۷ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
واقعا مولانا این شعرو تو معراج گفته این شعر از زمین در نمیاد
دوست گرامی کاملاً درست می فرمایید. این ابیات در یکی از معراجهای حضرت مولانا بر ایشان نازل شده، گفتگویی است میان وی و عالم ناسوت، به نظر می رسد هنوز اسرار بسیاری بر حضرتش گشوده نشده بود. از پیمان روز الست می پرسد و از رازهایی که بر محمد (ص) عرضه شد که جانش ملکوتی شد. سر جان مصطفی را بازگو!
سهو قلم ، منظور عالم لاهوت است و چنانچه خود حضرتش می فرماید جهان نیستی و عدم.
صد البته شعر نه از زمین که از زبان شاعر به در می آید
در باره معراجها!!
لطفا تجدید نظر فرمایید.
گمنام 1 گرامی
من به خود حق نمی دهم در رویاهای دیگران ، اگرچه بی پایه و خیال پردازی باشد خللی وارد کنم ، بعضی با همین افکار خوشند ، خوش باشند
تنها نگرانیم از انحراف افکاری ست که به خورد جوانان می دهند
همیشه در این لغت معراج حیران بوده ام ، لاهوت و ناسوت ؟؟؟؟
مانا باشید
مراد از معراج نه اینکه حضرت مولانا سوار بر مرکبی می شده و با گذشتن از افلاک بلورین هفت گانه به عالم بالا می رفته، بلکه معراج درونی و یا رسیدن به حالتی از مکاشفه است که در تمامی دیوان کبیر و مثنوی شریف نشان از آن هست. خودش می فرماید : بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا جایی که جهان آنجا بس مختصرم آمد" . دیگر اینکه خود مولانا بارها از منع شدنش به گفتن اسرار یاد کرده؛ مجملش کردم نگفتم زان بیان ورنه هم لبها بسوزد هم زبان. من تمام آن نیارم گفت ازآن منع می آید ز صاحب مرکزان. از کجا این الهامات به او می شده؟ اگر بخواهید بگویید مالیخولیا داشته و یا دروغگو بوده، بهتر است دست از او بردارید.اگر هم بخواهید با روش ماتریالیستی و امروز گرایانه به مولانا نزدیک شوید، نتیجه اش جز گمراهی نیست. خود او می فرماید : زین رسن قومی درون چه شدند
بسیار دقیق فرمودید جناب فرزام
سرکار خانم مهناز عزیز، به قول عین القضات، این حدیث نرسد، تو باید که دررسی!
مهناز بانو گرامی
درست می فرمائید، من نیز بر نسلی که خیال پردازان می پرورند تأسف می خورم.
مردم دروغ را، رویا را، دست نیافتنی ها را، و ،،،،، دوست دارند.
بر نهال خیال می پیچند، تا درختی به سان خواب شود.
در خرافات غرقه می گردند، آرزوهایشان سراب شود.
شما نیز مانا باشید
بسیار عالی استاد فرزام.
بر ریز آن رطل گران بر آه سرد منکران
در باره معراج این حقیقت بر اهل دین مکشوف است که معراج روحانی و جسمانی است که معراج جسمانی مختص به حضرت رسول اکرم بوده و حتی در باره بقیه ائمه این نوع معراج گفته نشده و اما معراج روحانی امریست که برای هر مومن حقیقی قابل دست یافتن است که فرمودند الصلاه معراج المومن .
لازم به یاد اوری است که زمانی که مینویسید حضرت مولانا نباید حضرت رسول را بدون القاب و احترامات یاد کنید تا موجب این شبه شود که مولانا را مقامی بالا تر از رسول اکرم قائل هستید.
درود بر شما
می شود معنی شعرها را نیز بگنجانید ،سپاسگزارم
مطرب با زبان راز آشناست زبان هستی را می داند و در گوش رازآشنایان قصه های جان فزا را بازگو میکند، این جان انسان است که هرلحظه بزرگتر میشود و هستی نیز پا به پای آن بزرگ میشود و جان های پاک و بزرگ را برمی گزیند و مصطفی میکند، همه فرهنگ جلال دین همان کاری است که هستی از روز نخست (الست) انجام میدهد و آن برگزیدن جان های پاک است
و انسان در بزرگی هستی و در صلاح جان نقش بزرگی در هستی بر عهده دارد، انجام این نقش آرزوی عاشقان است
نکته زیبای غزل آنجاست که جلال دین در برابر مطرب خود را به کری و گوش سنگینی میزند و میگوید بیا روبروی من و با من سخن بگو یعنی مخاطب تو منم و من در این کار با تو همکارم زیرا آن انسان بزرگ و آن خوش سیما و خوب چهره را ملاقات کرده ام و مصطفی را برگزیده ام و او هم مرا برگزید و من نوید میدهم که دعای عاشقان پاسخ داده شد شما فقط بدانید که آن چه دعایی بود که هستی به آن جواب مثبت داد
غزل کوتاه و پُرنکته که نشان از مطربی چیره دست دارد
این دو بیت بخشی از ابیاتی است که با آوای خوش همایون شجریان و محمد معتمدی در اپرای عروسکی دیدار شمس و مولانا به زیبایی خوانده شده:
مخزن «انّا فتحنا» برگشا!
سِرّ جان مصطفا را بازگو!
مستجاب آمد دعای عاشقان
ای دعاگو! آن دعا را بازگو!