غزل شمارهٔ ۲۲۱۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
واااااااااای مولانا چکار کرده !!!!!!!!!!
این غزل بینهایت زیبا را "خداوندگار" در وصف و خطاب به مرادش شمس الدین تبریزی سرود که مبادا بار دیگر او را تنها گذاشته و از قونیه عزم سفر کند.
بی ارتباط نیست:
از کنار من افسرده تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو
اشک اگر می چکد از دیده تو در دیده بمان
موج اگر می رود ای گوهر دریا تو مرو
ای نسیم از بر این شمع مکش دامن ناز
قصه ها مانده من سوخته را با تو مرو
ای قرار دل طوفانی بی ساحل من
بهر آرامش این خاطر شیدا تو مرو
سایه ی بخت منی از سر من پای مکش
به تو شاد است دل خسته خدا را تو مرو
ای بهشت نگهت مایه ی الهام سرشک
از کنار من افسرده ی تنها تو مرو
با احترام به نظرات دوستان دیگر ... بنظر من این شعر رو فقط در مورد خالق هستی سروده و ربطی به شمس تبریزی نداره
در بیت آخر هم هجده هزار عالم رو اشاره میکند
مولانا قوانین هستی را نقض نمیکند
یعنی قانون
الحمد ا... رب العالمین
بیت یکی به آخری درستش اینه:
هست طومار دل من به درازای ابد
اولا آقای مولوی معرفتی به امام عصرنداشته که در فراقش غزل بگه چون اصول عقاید ایشان معلومه بر همگان که اندک تتبعی دارند
دوما شعر را باید در بستر زمان و فرد شاعر سنجید اگر این شعر نسبت به خدا سروده شده باشه باید همه اشعار این سبکی مولوی نسبت به خدا باشه که بعیده و قراین خلاف این رو نشون میده
احتمالا همون نظر بزرگواری که گفتن برای شمسه به واقع نزدیکتره
مضمون این شعر ایمان هستش،و درباره ترس از فقدان ایمان هستش
کی بود بنده که گوید به سلطان تو مرو
فریدون گرامی
درود بر شما
آن طور که شما فرمودید اشکال وزنی پیدا می کند.
همانگونه که در گنجور عزیز آمده است درست است.
هست طومار دل من به درازی ابد
برنوشته ز سرش تا سوی پایان تو مرو
مرا به یاد داستانی انداخت که در آن مردی هراس عمیقی از خرس داشت،
روزی از خواب بیدار می شود و ناگهان در می یابد که خرس شده است، وحشت بیش از اندازه او را تصور کنید در حالی که نمی تواند از دست خود و خرس به جایی بگریزد!
این بیت مولانا نیز بی درنگ این داستان را به یادم آورد،
تو گویی او نیز بدانکه در دل او مسکن گزیده است التماس می کند تو مرو...
اگر تو بروی آن خرس می آید و من نمی خواهم با آن خرس تنها باشم!
بیت یکی مانده به پایان تصویر سازی فوق العاده دارد
به قول خود مولانا: شمس من و خدای من...
بنابراین شاید بشه گفت برای مولانا شمس و خدا از هم جدا نیستند و شمس هم جلوه ای است از تجلیهای خداوند...
اما نکته ی دیگه اینکه در نقد نو هر خواننده ای میتونه از متن برداشت و فهم خاص خودش رو داشته باشه( و این به نوعی خودش ی آفرینش دوباره هم هست و کمک میکنه به زنده ماندن متن های باز) که البته باید با نشانه های متن بخونه...
بنابراین همه ی این برداشتهای مختلف دوستان میتونه درست باشه...
عالی عالی عالی ازاین بهترنمیتونه کسی باکلامش روح آدمی روبه پروازدربیاره.واقعالقب خداوندگارعشق فقط برازنده مولاناس
در سخنرانی شبی با مولانا و یکی از بهترین سخنرانی های دکتر سروش این شعر به زیبایی خوانده وتجلیل می شود.
این مولانا چه موجودی بوده؟
بالاخره کی بود صحیحه یا که بود؟
ای که دُر سخنت صافتر از طبع لطیف
نوشتن این شعر در فراق امام زمانه... کی به کیه منم میگم در مدح مقام معظم رهبریه!!! ...
درود . وقتی بیت شعری از یک دیوان و منظومه ساسنور و حذف میشه کل منظومه ویران میشه مثلا اشعار مولانای جان خیلی سانسور و حذف شده اند حالا با چه اعتباری بقیه اشعار موجود در گنجور را به دیده شک و تردید نگاه نکرد مثلا یک بیت از ابیاتی که سانسور شده است به شرح زیر می باشد :
نعره های و هوی من از در بلخ تا در رم
اصل کجا خطا کند شمس من و خدای من
لطفا نکنید اینکارو
اصلا غیر خداوند کسی نیس
ما اصلا نیستیم هر چه هست اوست
هرچه که از درک خدواند در عقل هر کسی که بیاد بدونید خیلی بالاتر از اونه
مولوی و امثال شمس اومدن که بگن اصلا مایی وجود نداره هر چه هست وجود و تجلی حضرت حق و است و تمام.
به به چقدر زیبا گفته
اگرچه ذره به خورشید یا بنده یه سلطان نمیتونه دستور بده ولی باز هم به دلیل دریا دلی و لطف بسیار زیاد محبوب باز هم ازش انتظار موندن داره چون آب حیاتش اونه
بیت ده هم چقدر زیبا تصویر سازی میکنه
تو ذهنم کهکشانی تصور میشه که همه جاش فقط یه چیز میخواد و اونم اینه که:
« تو مرو »
باید عاشق باشی تا این بیتها را اندکی درک کنی و اشک بریزی
گر رود دیده و عقل و خرد و جان، تو مرو
که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو...
.
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر...
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر
ور مرا مینبری با خود از این خوان تو مرو