غزل شمارهٔ ۲۲۰۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۰۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
مولانا اوج فرهنگ وتمدن ماایرانی هاست همهمون بهش افتخار میکنیم
روحش شادتاابد
قربانت برم اما مولانا در سرزمین پاک افغانستان بدنیا امده و به سرزمین پاک ترکیه رفته و انجا فوت شده اند و او افتخار همه ما و همه بشریت است و من ایرانی هم البته به او می نازم
#حمدالله_مستوفی قزوینی دانشمند قرن هفتم در “نزهه القلوب” طول و عرض ایران را اینگونه برمیشمارد : “ملک ایران زمین، در واقع بر میان ربع مسکونست طولش از قونیه روم است تا جیحون بلخ . مسافت مابین طول ایران به حساب بطلمیوسی هشتصد و پنجاه و شش فرسنگ بود و به قیاس ابوریحان ششصد و چهل و هفت فرسنگ از جیحون بلخ تا سلطانیه سیصد و چهل و شش فرسنگ و از سلطانیه تا قونیه روم سیصد و یک فرسنگست. و عرضش از عبادان بصره است تا باب الابواب تمورقپو و مسافت مابین العرضین که عرض ایران زمین باشد به حساب بطلمیوسی سیصد و پنجاه و هشت فرسنگ
البته قصد داشتم بگویم که مولانا اندیشه ای فراگیر و رویه ای انسان دوستانه و نگاهی خدابین داشته است ، درود به شما
@حمیدرضا گوهری:
فقط جهت تصحیح اشتباه لپی استاد گرامی: قونیه پایتخت سلجوقیان بوده و نه غزنویان (قلمرو غالب غزنویان مناطق شرقی ایران بوده و شامل مناطق ترکیۀ امروزی نمیشده، در عوض سلجوقیان محدودۀ بزرگتری شامل مناطق غربیتر را هم تحت تسلط داشتهاند).
سلام.
حمید رضا گوهری عزیز.در دوره های مختلف سرزمین های افغانستان پاکستان تاجیکستان ازبکستان سرز مین های عرب و ترک نشین و آذری نشین درتسلط پادشاهی های مختلف قرار میگرفتند که یکی از پاسارگارد و یکی از شوش یکی از غزنی و یکی از خراسان و خوارزم و یکی عرب یکی ترک بودند که بر سرزمین هایی که تبار و نژاد اریایی داشتند حکومت میکردند و نام های مختلف بخود می گرفته و نام اران را بر اون تبار اریایی می نامیدند.
نیای بزرگ خوارزمشاهیان از اهالی غرجستان در سرزمینی کوهستانی در شرق بادغیس افعانستان کنونی بوده که به امارت خوازرم که منطقه ای در ازبکستان و ترکمنستان رسید و از انجا حکومت خوارزمشاهیان را در سال 454 هجری شروع کرد و تا سال 608 ادامه داشت. خوارزمشاهیان در اصل ترک تبار بودند. شهر بلخ در سال 602-603به تصرف خوارزمشاهیان در امد مولانا در سال 604در شهر بلخ بدنیا امد. در سال 610 همزمان هجوم چنگیز خان پدر مولانا از بلخ خارج شد. و در سال 626 در قونیه سکنی گزید که در ان زمان قونیه تحت تصرف خوارزمشاهیان نبوده. بعد از خوارزمشاهیان سلسله ایلخانیان را داریم که از فرزندان چنگیز خان معول بوند که در سال های 654 تا 750 بر بخشهای زیادی از جمله افغانستان ایران و ترکیه حکومت می کردند.
بنابراین می توان گفت در دوره حیات مولانا خوارزمشاه ترک تبار در زمان ولادت ولی در خوارزم که در ازبکستان کنونی می باشد و در جوانی با اینلخانیان که از نوادگان چنگیز بودند وباز ترک و در اوااخر حیاتش با امیر تیمور که باز از ترکان بودکه توانست سرزمین ایرانن افعانستان امپراطوری عثمانی و بخشهایی از هند را تصرف کنند و هرات و سمرقند را پایتخت خود قرار دادند.
پس بهتر بدانیم در سرتاسر زندگی مولانا جکومت های ترک تبار بر مناطقی که مولانا زیست داشته مسلط بودند که نامشان هم ایران نبوده و افعانستان هم نبوده ترکیه هم نبوده بلکه به این سرزمین ها حمله شده و انها در لوای حکومت های ترک زبان زمان خودشون قرار دادند گرچه خود مولانا از قوم تاجیک هست که زبانشان هم فارسی است.پس نمی توان گفت سفر مولانا از یه منطقه از ایران به یه منطقه دیگه از ایران بوده. چون حکومت ها از فارس نبوده.
بنابراین نمی توان گفت مولانا ایرانی بوده چون نام اون حکومت های زمان مولانا ایران نبوده و ایران هم فقط به بخشی از مناطقی که الان ایران گفته می شود و کفته میشده و حکومت های اون زمان هم فارس و یا تاجیک نبودند و البته صد البته ترک هم نبوده با اینکه از سال 626تا زمان وفات در قونیه بودند و حتی یه شعر ترکی هم از مولانا نداریم. مولانا از قومیت تاجیک بوده ولی تاجیکستانی نیست چون قوم تاجیک هم در افعانستانند هم در تاجیکستان.
اونچه که مهمه اندیشه جهانی مولاناست از قومیت و مذهبو و مرز گذشته. بهتر اینقدر نگیم ایرانی بوده یا افعانی بوده یا ترک بوده که کم کم این حساسیت ها کم بشه و اندیشه مولانا در پس ملیتش پنهان نشه.
#حدود_ایران در کتاب مسالک الابصار نوشته شهاب الدین احمد بن فضل الله عمری، رئیس دیوان انشای سلاطین مملوکی مصر و شام 👇
فی مملکة الإیرانیین وهی العراق والعجم وخراسان، هذه المملکة طولا من نهر جیحون المحیط بأخر حد خراسان إلی الفرات وعرضا من کرمان المتصل بالبحر الفارسی إلی أنطاکیة من البحر الرومی".
حمزه اصفهانی قرن سوم هجری،کتاب تاریخ پیامبران و شاهان(سنی ملوک الارض و الانبیا) :
و نیز انقراض برخی از دولتها با روی کار آمدن دولتهای دیگر که موجب فساد تاریخ گردیده ، آشکار شود . آنگاه به دنبال هر یک از ابواب مذکور ، فصلی در شرح علل تاریخی که ذکر آن در ضمن آن ابواب متناسب نبود ، می آورم :
بدان که ربع مسکون(یک چهارم زمین که قابل سکونت است) با تفاوت نواحی آن ، در میان هفت قوم بزرگ یعنی چین ، هند ، سودان ، بربر ، روم ، ترک و آریان تقسیم شده است .
آریان که همان فرس است در میان این کشورها قرار دارد ، و این کشورهای شش گانه محیط بدانند ، زیرا جنوب شرقی زمین در دست چین ، و شمال در دست ترک ، میانه جنوبی در دست هند ، و رو بروی آن یعنی.....
#حمدالله_مستوفی قزوینی دانشمند قرن هفتم در “نزهه القلوب” طول و عرض ایران را اینگونه برمیشمارد : “ملک ایران زمین، در واقع بر میان ربع مسکونست طولش از قونیه روم است تا جیحون بلخ . مسافت مابین طول ایران به حساب بطلمیوسی هشتصد و پنجاه و شش فرسنگ بود و به قیاس ابوریحان ششصد و چهل و هفت فرسنگ از جیحون بلخ تا سلطانیه سیصد و چهل و شش فرسنگ و از سلطانیه تا قونیه روم سیصد و یک فرسنگست. و عرضش از عبادان بصره است تا باب الابواب تمورقپو و مسافت مابین العرضین که عرض ایران زمین باشد به حساب بطلمیوسی سیصد و پنجاه و هشت فرسنگ
جناب ترابی در جایی از فلات فرهنگی ایران نوشته بود
اصطلاح زیبایی است در آنروزها در هیچ بخشی از جهان ملت به معنی امروزی وجود نداشت
مفهوم ملت و کشور و وطن پرستی مفاهیمی تازه اند اما؛
قلمرو زبان فارسی در آنروزگار بسیار دور تر از روم هم رفته بوده است .
دریغ است ایران که ویران شود ، کنام پلنگان و شیران شود
و یا:
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم ، از آن به که کشور به دشمن دهیم
و صدها مورد دیگر از ابیات فراوان در نکوداشت میهن پرستی در ادبیات کهن
.
البته که میهن پرستی در ایران مفهوم تازه ای نیست..
حدود تاریخی ایران در آثار مورخین معلوم و مشخص است دوستان بیخودی ژست روشنفکرانه نگرین
از بلخ تاقونیه همه ایران بوده
و مولوی صددرصد ایرانی است
نه اوغانستانی بوده نه ترکیه نه کشورهای جعلی جدیدساخت دیگری
#حمدالله_مستوفی قزوینی دانشمند قرن هفتم در “نزهه القلوب” طول و عرض ایران را اینگونه برمیشمارد : “ملک ایران زمین، در واقع بر میان ربع مسکونست طولش از قونیه روم است تا جیحون بلخ . مسافت مابین طول ایران به حساب بطلمیوسی هشتصد و پنجاه و شش فرسنگ بود و به قیاس ابوریحان ششصد و چهل و هفت فرسنگ از جیحون بلخ تا سلطانیه سیصد و چهل و شش فرسنگ و از سلطانیه تا قونیه روم سیصد و یک فرسنگست. و عرضش از عبادان بصره است تا باب الابواب تمورقپو و مسافت مابین العرضین که عرض ایران زمین باشد به حساب بطلمیوسی سیصد و پنجاه و هشت فرسنگ