غزل شمارهٔ ۲۲۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
منظور مولانا از بامداد سعادت صبح ازل است که روح میثاقی جاودانه با جانان خود دارد که ابدیست ودر این دنیا جز فراق او چیزی در دست ندارد (باد در دست ) وآنگاه آرام میگیرد که وصال است و بخاک فتادن دل در پیش جانان (بیت سوم) فتاده دیدم دل را.........
این غزل مولانا بسیار پر بار است آنجا که میگوید (دربیت ششم)اگر نمود به ظاهر ........معنایش این است که دراین دنیا فرض است که بعد از خلق انسان عشق پدیدار شد ولی اصل چیز دیگری است معبود از برای دوست داشتن عابد و نیاز او (انسان)پرستیدنش عشق را خلق کرد دربیت سوم هم میبینیم که مولانا دلش نمی خواست فرشته باشد بلکه می خواست عاشق باشد (دید ملک عشق نداشت از غیرت بر آدم زد )حافظ
از باور های کلیدی در عرفان ایرانی است که فره ایزدی نیز نامیده میشود
بدون شک جلال دین دارای این فره و خجستگی است که در این غزل آنرا توصیف میکند
عشق نیز نام دیگر همان فره است بخصوص اگر هر بامداد ناخواسته بسراغ ما بیاید و بوسه و پیامی نو درخود بیاورد بویژه که پیام های سه وجهی و سه بخشی بدهد که از زیباترین ها هستند
در زیرنویس نسخه شادروان فروزانفر میخوانیم که این غزل در یکی از نسخههای مورد بررسی ایشان نیست.
جالب اینجاست که در بیت شماره 7 این غزل، واژۀ «تویی» به کار رفته است. ولی بررسی نشان از آن دارد که مولانا در شعرهای خود، همواره از واژه «توی» (با تلفظ tovi) بهره میبرده است (البته بجز در کنار واژه «اویی»). این نکته، مشکوک بودن غزل را بیشتر نمایان میسازد.
بنابراین، هرگونه دستکاری در سندهای تاریخی (شناسنامه ملی)—به بهانه ویرایش و تصحیح—راه را بر پژوهشهای بعدی خواهد بست!