گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۹۹

ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو
بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است
وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو
ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری
برتری را کار و بار و ملک و بردابرد کو
در میان هفت دریا دامن تو خشک کو
در میان هفت دوزخ عنصر تو سرد کو
این نداری خود ولیکن گر تو این را طالبی
آه سرد و اشک گرم و چهره‌های زرد کو
هر نفس بوی دل آید از صراط المستقیم
تا نگویی عشق ره رو را که راه آورد کو
گرد از آن دریا برآمد گرد جسم اولیاست
تا نگویی قوم موسی را در این یم گرد کو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو
هوش مصنوعی: برای عاشقان، احساس درد و رنج لازم است و کسی که می‌خواهد با خشتی از سختی‌ها و مشکلات رو به‌رو شود، باید مردی باشد که تحمل و شجاعت لازم را داشته باشد.
بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است
وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو
هوش مصنوعی: بار گران و سنگین مشکلات و سختی‌ها از زمان گذشته و آینده بیشتر است و تنها کسی می‌تواند با این بار سنگین کنار بیاید که روح و شخصیتش از دیگران قوی‌تر باشد.
ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری
برتری را کار و بار و ملک و بردابرد کو
هوش مصنوعی: اگر به ذهنت خطور کند که تو از زمان گذشته و آینده برتر هستی، بدان که برتری واقعی در کار و تلاش و دستاوردهای تو نهفته است.
در میان هفت دریا دامن تو خشک کو
در میان هفت دوزخ عنصر تو سرد کو
هوش مصنوعی: در دل گستردگی بی‌کران دریاها، دامن تو خشک و بی‌آب است و در میان شعله‌های سوزان آتش، وجود تو سرد و بی‌حرارت به نظر می‌رسد.
این نداری خود ولیکن گر تو این را طالبی
آه سرد و اشک گرم و چهره‌های زرد کو
هوش مصنوعی: تو در حقیقت چیزی از نباشی را داری، اما اگر به دنبال آن هستی، باید با درد و اندوه و چهره‌ای پژمرده به سراغش بروی.
هر نفس بوی دل آید از صراط المستقیم
تا نگویی عشق ره رو را که راه آورد کو
هوش مصنوعی: هر لحظه از مسیر درست زندگی، بویی از دل و عشق احساس می‌شود، تا جایی که نتوانی بگویی عشق چه کسی را به این راه کشانده است.
گرد از آن دریا برآمد گرد جسم اولیاست
تا نگویی قوم موسی را در این یم گرد کو
هوش مصنوعی: گردی که از آن دریا برخاست، نشان‌دهنده جسم اولیاء است. پس این را نگو که قوم موسی را در این دریا غرق کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۹۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/12/20 22:02
منصور قربانی

مولانا بزیبائی بیان میکند که عنصر عشق ،درد را بارمغان می آورد