گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۸۸

در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی می‌دزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
درآ در آب جو و آب می‌جو
تو گویی کو و کو او نیز سر را
به هر سو می‌کند یعنی که کو کو
ز کوی عشق می‌آید ندایی
رها کن کو و کو دررو در این کو
برو دامان خاقان گیر محکم
چو او باشد چه اندیشی ز باجو
برو پهلوی قصرش خانه‌ای گیر
که تا ایمن شوی از درد پهلو
گریزان درد و دارو در پی تو
زهی لطف و زهی احسان و دارو
سیه کاری و تلخی را رها کن
بر ما زو بیا غلطان چو مازو
از او یابد طرب هم مست و هم می
از او گیرد نمک هم رو و هم خو
از او اندیش و گفتن را رها کن
لطیف اندیش باشد مرد کم گو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
هوش مصنوعی: در این شادمانی و جنب و جوش، کسی از دور می‌چرخد که زیبایی‌اش همچون ماه است و دل‌ها را به خود جذب می‌کند.
اگر چه روی می‌دزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی چهره‌اش را از نگاه مردم پنهان می‌کند، اما آن چهره‌ی زیبا چگونه می‌تواند از دید دیگران مخفی بماند؟
چو چشمت بست آن جادوی استاد
درآ در آب جو و آب می‌جو
هوش مصنوعی: وقتی چشم تو به خواب می‌رود، آن جادوی معلمی را که یاد گرفته‌ای، به یاد بیاور و به جستجوی آب زلال و شراب برو.
تو گویی کو و کو او نیز سر را
به هر سو می‌کند یعنی که کو کو
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد او به دنبال چیزی می‌گردد و سرش را به هر طرف می‌چرخاند، به معنای این که بی‌وقفه در تلاش است تا آن را پیدا کند.
ز کوی عشق می‌آید ندایی
رها کن کو و کو دررو در این کو
هوش مصنوعی: از راه عشق صدایی به گوش می‌رسد؛ رها کن هر چه را که باید و در پی آنچه حقیقی است برو.
برو دامان خاقان گیر محکم
چو او باشد چه اندیشی ز باجو
هوش مصنوعی: به پیشوای بزرگ برو و او را محکم بگیر، چون او در اختیار توست، نگران چیزهای دیگر نباش.
برو پهلوی قصرش خانه‌ای گیر
که تا ایمن شوی از درد پهلو
هوش مصنوعی: به جایی برو که در کنار قصر او آرامش پیدا کنی و از ناراحتی و رنج دور بمانی.
گریزان درد و دارو در پی تو
زهی لطف و زهی احسان و دارو
هوش مصنوعی: در جستجوی تو دوری از درد و درمان را تجربه می‌کنم، ای کسی که لطف و احسانت بی‌نظیر است.
سیه کاری و تلخی را رها کن
بر ما زو بیا غلطان چو مازو
هوش مصنوعی: غم و اندوه را رها کن و مثل ما با شادابی و سرزندگی زندگی کن.
از او یابد طرب هم مست و هم می
از او گیرد نمک هم رو و هم خو
هوش مصنوعی: او از عشقش همواره خوشحال و شاداب است و از او نیز نعمت و مهربانی می‌گیرد؛ هم در حال ظاهر و هم در باطن.
از او اندیش و گفتن را رها کن
لطیف اندیش باشد مرد کم گو
هوش مصنوعی: از او فکر کردن و صحبت کردن را کنار بگذار، زیرا مردی که کم حرف می‌زند، دارای اندیشه‌های عمیق و ظریف است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۸۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۱۸۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/04/05 01:07
مجید لهراسبی

بانوی بزرگ موسیقی ملی ایران استاد پریسا در هشتمین فستیوال بزرگداشت حضرت مولانا در قونیه همراه با تار ایمان وزیری و تنبک مجید خلج این شعر را اجرا نموده اند.