گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۸۹

بازم صنما چه می‌فریبی تو
بازم به دغا چه می‌فریبی تو
هر لحظه بخوانیم کریمانه
ای دوست مرا چه می‌فریبی تو
عمری تو و عمر بی‌وفا باشد
ما را به وفا چه می‌فریبی تو
دل سیر نمی‌شود به جیحون‌ها
ما را به سقا چه می‌فریبی تو
تاریک شده‌ست چشم بی‌ماهت
ما را به عصا چه می‌فریبی تو
ای دوست دعا وظیفه بنده‌ست
ما را به دعا چه می‌فریبی تو
آن را که مثال امن دادی دی
با خوف و رجا چه می‌فریبی تو
گفتی به قضای حق رضا باید
ما را به قضا چه می‌فریبی تو
چون نیست دواپذیر این دردم
ما را به دوا چه می‌فریبی تو
تنها خوردن چو پیشه کردی خوش
ما را به صلا چه می‌فریبی تو
چون چنگ نشاط ما شکستی خرد
ما را به سه تا چه می‌فریبی تو
ما را بی ما چه می‌نوازی تو
ما را با ما چه می‌فریبی تو
ای بسته کمر به پیش تو جانم
ما را به قبا چه می‌فریبی تو
خاموش که غیر تو نمی‌خواهیم
ما را به عطا چه می‌فریبی تو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازم صنما چه می‌فریبی تو
بازم به دغا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: عزیزم، دوباره چه نیرنگی به راه انداختی؟ چرا باز هم با فریبکاری به من نزدیک می‌شوی؟
هر لحظه بخوانیم کریمانه
ای دوست مرا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: هر لحظه ما تو را به صورت محترمانه می‌خوانیم، ای دوست! اما تو چرا من را فریب می‌دهی؟
عمری تو و عمر بی‌وفا باشد
ما را به وفا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: تو مدت‌ها با من هستی و عمر فانی بی‌وفاست، پس چرا من را با وعده‌های وفا فریب می‌زنی؟
دل سیر نمی‌شود به جیحون‌ها
ما را به سقا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: دل هرگز به آب‌های زلال و خنک سیراب نمی‌شود، پس تو که خود را به عنوان آب‌پاش معرفی می‌کنی، چرا ما را فریب می‌دهی؟
تاریک شده‌ست چشم بی‌ماهت
ما را به عصا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: چشم‌های ما به خاطر نبودن تو روشنایی ندارد، تو چه فایده‌ای به ما می‌دهی با ترفندهایت؟
ای دوست دعا وظیفه بنده‌ست
ما را به دعا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: ای دوست، دعا کردن برای ما وظیفه است؛ پس چرا تو ما را با این موضوع فریب می‌دهی؟
آن را که مثال امن دادی دی
با خوف و رجا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: کسی که امن و آرامش را به او داده‌ای، چرا او را با ترس و امید فریب می‌دهی؟
گفتی به قضای حق رضا باید
ما را به قضا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: گفتی که باید در برابر سرنوشت الهی رضا داشته باشیم، حالا تو چرا ما را با این قضا به فریب وا می‌داری؟
چون نیست دواپذیر این دردم
ما را به دوا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: وقتی که درد من به هیچ درمانی پاسخ نمی‌دهد، تو چرا با وعده‌ی درمان ما را فریب می‌زنی؟
تنها خوردن چو پیشه کردی خوش
ما را به صلا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: اگر فقط به خوراک خود مشغول شوی، به چه دلیل ما را به فریب و وسوسه می‌آوری؟
چون چنگ نشاط ما شکستی خرد
ما را به سه تا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: وقتی که وسیله‌ی خوشحالی ما را خراب کردی، برای چیست که عقل ما را به سه بخش تقسیم می‌کنی و می‌خواهی ما را فریب دهی؟
ما را بی ما چه می‌نوازی تو
ما را با ما چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: تو در غیاب ما چه نغمه‌ای سر می‌دهی و وقتی که خود را داریم، چگونه ما را فریب می‌زنی؟
ای بسته کمر به پیش تو جانم
ما را به قبا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: ای کسی که کمر را برای جذبه‌ات محکم بسته‌ام، چرا با لباس‌های زیبا ما را فریب می‌دهی؟
خاموش که غیر تو نمی‌خواهیم
ما را به عطا چه می‌فریبی تو
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا ما جز تو چیزی را نمی‌خواهیم و تو با بخشش‌های خود ما را به چه می‌فریبی؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۸۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/07/09 10:10
گزنفون

این همان غزل 2740 است که به هر مصراع آن یک سیلاب افزوده شده و به همین واسطه هم کمی تکلف آمیز بنظر می‌رسد. ممکن است این تصرف از جانب اصحاب مولانا یا حتی خود او بوده باشد تا وزن غزل متناسب با ضرباهنگ خاصی در سماع از «مفعول مفاعلن فعولن» به «مفعول مفاعلن مفاعیلن» تغییر یابد. در هر حال غزل 2740 بسی روان‌تر و مطبوع‌تر از غزل حاضر است.